سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندیشیدن همانند دیدن نیست ، چه بود که دیده‏ها چیزى را چنانکه نیست نشان دهد ، لیکن خرد با کسى که از آن نصیحت خواهد خیانت نکند . [نهج البلاغه]

در انتظار نور

اشغال عراق توسط سفیانى
برگرفته از کتاب : عصر ظهور
به گفته روایات ، اشغال عراق براى سفیانى هدفى استراتژیک و فورى است . ولى ناگزیر مى شود که به جنگ قرقیسیا بپردازد، آنگاه پس از آن نبرد اجراى نقشه خود را ادامه دهد.
و در حمله به عراق ، طرف مخالفى جهانى و یا از دولتهاى منطقه در برابر وى وجود ندارد. حتى ترکان که سفیانى در قرقیسیا با آنها وارد نبرد مى شود هدفشان بدست آوردن ثروت و گنج قرقیسیا است و کارى به مسائل عراق ندارند.
تنها نیروى مخالف او یمنى ها و خراسانیان ، یعنى یاران حضرت مهدى (علیه السلام ) مى باشند، این امر روشنگر این است که جنگ سفیانى در عراق ، اساسا حرکتى است بر ضد حضرت مهدى (علیه السلام ) و طرفداران وى .
اما مردم عراق ، آنطور که روایات مى گوید به دو یا سه گروه تقسیم مى شوند، پشتیبانان زمینه سازان ظهور حضرت و طرفداران سفیانى و گروه سوم که شیصبانى رهبرى آنها را بعهده دارد. از جابر جعفى نقل شده است که گفت : از ابوجعفر (امام باقر (علیه السلام )) درباره سفیانى سئوال کردم حضرت فرمود:
((سفیانى خروج نمى کند مگر آنکه قبل از او شیصبانى در سرزمین عراق خروج کند او همچون جوشیدن آب از زمین مى جوشد و فرستادگان شما را بقتل مى رساند. بعد از آن در انتظار خروج سفیانى و ظهور قائم باشید.)) (147)
مراد از شیصبانى در روایات اهل بیت (علیه السلام ) مردى از بنى عباس و یا مردى دشمن اهل بیت (علیه السلام ) است زیرا امامان (علیه السلام ) بنى عباس را به بنى شیصبان تعبیر مى کردند و آن نام مردى بد کردار یا گمنامى است که دشمن خود را بطور کنایه با این کلمه بکار برده اند و شیصبان در لغت نامى از نامهاى ابلیس است . پس از آنکه قدرت در دست زمینه سازان خراسانى و طرفداران آنهاست ، شیصبانى در عراق خروج مى کند با توجه به اینکه روایات ورود آنها را به عراق در مرحله اى قبل ، بیان مى دارد.
به هر حال ، وضع داخلى عراق بگونه اى است که با ورود نیروهاى سفیانى همآهنگ و موافق است و با هیچ گونه مقاومت مهمى برخورد نمى کند. و یمنى ها و خراسانیان سرگرم حوادث ظهور در حجاز هستند و قواى سفیانى اندکى قبل از نیروهاى آنان وارد عراق مى شوند.
از امام باقر (علیه السلام ) روایت شده است که فرمود:
((بدون شک خاندان فلان حکمرانى مى کنند و چون به فرمانروائى رسیدند اختلاف پیدا مى کنند و حکومتشان از هم مى پاشد و کارشان پراکنده مى شود، تا اینکه خراسانى و سفیانى بر آنها خروج مى کنند، یکى از مشرق و دیگرى از مغرب ، همچون ستوران در مسابقه به سوى کوفه مى شتابند. او از آنجا و دیگرى از اینجا، تا اینکه هلاکت خاندان فلان بدست این دو خواهد بود. و این دو نفر یکى از آنها را باقى نمى گذارند.)) (148)
و مراد از فرزندان فلان در اینجا ممکن است خاندان شیصبانى حاکم عراق و یا فرزندان شیصبان دیگرى باشند.
از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده است که فرمود:
((گویا من سفیانى یا (رفیق او را) مى بینم که در سرزمینهاى سرسبز شما در کوفه اقامت گزیده و منادى او بانگ مى زند که هر کس سر شیعه على را بیاورد هزار درهم جایزه دارد. در این هنگام همسایه به همسایه حمله ور مى شود و مى گوید این شخص از آنهاست . گردش را مى زند و هزار درهم را مى گیرد. اما در چنان روزى بر شما فرمانروائى نمى کنند مگر فرزندان زنان بدکار... و گویا من شخص نقابدارى را مى بینم ، پرسیدم : آن شخص نقابدار کیست ؟ امام فرمود: مردى از شماست که مانند شما سخن مى گوید، نقاب بر چهره مى زند و بر شما احاطه پیدا مى کند شما را مى شناسد در حالیکه شما را نمى شناسید او یکایک مردان شما را با عیب جوئى بدنام مى کند اما او جز فردى زنازاده نیست .)) (149)
و نیز در نسخه خطى ابن حماد آمده است :
((سواران سفیانى همچون شب ظلمانى و سیل ویرانگر روى مى آورند به هر چیز که برسند آنرا هلاک و نابود مى کنند تا آنکه وارد کوفه مى شوند و پیروان آل پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم را بقتل مى رسانند آنگاه از همه جانب به جستجوى اهل خراسان مى پردازند در حالیکه اهل خراسان به طلب مهدى برمى خیزند و او را مى خوانند و به یارى او مى شتابند.)) (150)
این روایات فجایعى را که ارتش سفیانى در جنگ عراق بویژه در حق شیعیان مرتکب مى شود به تفصیل بیان مى کند، ابن حماد به نقل از ابن مسعود گوید:
((چون سفیانى از رود فرات بگذرد و به محلى بنام حاقرقوفا برسد، خداوند ایمان را از او محو گرداند، آنگاه با هفتاد هزارتن ، در حالیکه شمشیرها را به خود آویخته اند به رودى که به آن دجیل (دجله کوچک ) گویند روى آورد افراد دیگرى بیش از اینها وجود دارند که برخانه زرین (قصر) غالب شوند. مبارزان را بکشند و شکم زنان باردار را بشکافند به گمان اینکه شاید آنها فرزند پسر داشته باشند، گروهى از زنان قریش در کنار نهر دجله از عابران و مسافران کشتى درخواست مى کنند که آنها را با خودشان سوار نموده و نزد خویشان آنان برسانند اما آنها از کینه اى که با بنى هاشم دارند آنها را با خود نمى برند.)) (151)
معناى جمله ((در حالیکه شمشیرهایى بخود آویخته اند)) این است که آنها با دیگر سربازان در نوع اسلحه تفاوت دارند و ((خانه زرین )) یاد شده که بر آن غالب مى شوند بنظر مى رسد محل گنج و یا قصرى باشد که در کنار رود دجله یا دجیل (دجله کوچک ) قرار گرفته و منظور از زنان قریش زنهاى علویه از ذریه اهل بیت (علیه السلام ) مى باشند. از امیرمؤ منان (علیه السلام ) روایت شده است که فرمود:
((ارتش سفیانى وارد کوفه مى شود و کسى را رها نمى کند مگر آنکه او را مى کشد ((آنچنان خوى آدمکشى دارند)) که وقتى مردى از آنها به گوهر گرانبها و عظیمى برخورد نماید به آن توجهى نمى کند. ولى اگر کودک خردسالى را ببیند او را دستگیر کرده و بقتل مى رساند.)) (152)
روایات نام تعدادى از مکانها را بجز جاهایى که گذشت مانند زوراء (یعنى بغداد) انبار، صرات ، فاروق ، و روحا که ارتش سفیانى در آنها تمرکز پیدا مى کنند. از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده است که فرمود:
((او یکصد و سى هزارتن را به کوفه گسیل مى دارد و آنها در روحا و فاروق فرود مى آیند و شصت هزارتن از آنان از آنجا حرکت مى کنند تا در کوفه محل قبر هود (علیه السلام ) در نخلیه فرود مى آیند.)) (153)
در کتاب ((لوائح الانوار البهیه )) اثر سفارینى حنبلى درباره سفیانى آمده است :
((او با ترکان پیکار مى کند و بر آنها پیروز مى شود. آنگاه در زمین تبهکارى مى نماید و وارد بغداد شده جمعى از آنان را از دم تیغ مى گذراند.))
کوتاه سخن اینکه هجوم سفیانى به عراق حمله اى خشم آلود و ویرانگر است و تا حد زیادى به هدف خود در کشتار شیعیان حضرت مهدى (علیه السلام ) موفق مى شود. وى با نیروى مقاوم مهمى از سوى حکومت رو برو نمى گردد حتى مقاومتى از ناحیه شیعه نیز ذکر نشده است بجز آنکه درباره مردى از عجم (غیر عرب ) آمده است که او با گروه اندک و غیر مسلح خود در برابر ارتش سفیانى مى ایستد و آنها وى را بقتل مى رسانند:
((آنگاه مردى از عجم و از اهل کوفه با گروهى ضعیف خروج مى کند و فرمانده ارتش سفیانى وى را بین حیره و کوفه به قتل مى رساند.)) (154)
بزودى روایت ابن حماد را که بصراحت مى گوید آنها بجز اندکى ، غیر مسلح مى باشد، خواهیم آورد ولى هجوم سفیانى نمى تواند هدف دوم او را که تثبیت سلطه در عراق است تحقق بخشد. بلکه چند هفته اى بر نیروهاى او نمى گذرد که خبر حرکت نیروهاى زمینه سازان خراسانى و یمنى که به سوى عراق مى شتابند به آنها مى رسد دچار وحشت و هراس مى شوند و نیروهاى سفیانى در برابر آنها عقب نشینى نموده و با آنها درگیر نمى شوند مگر در چند نقطه که درگیر نبردهاى پراکنده اى مى گردند و در آنها شکست مى خورند.
به احتمال قوى تر، سفیانى از این رو نیروهاى خود را از عراق به عقب مى راند که به آنها یا بخش عظیمى از آنها براى ایفاى نقش جدید خود در حجاز سخت احتیاج دارد تا بگمان خود به نهضت و قیام حضرت مهدى (علیه السلام ) در مکه پایان دهد. چه اینکه برخى روایات خاطر نشان مى سازد لشکرى را که سفیانى براى پایان دادن به نهضت مهدى (علیه السلام ) به حجاز گسیل مى دارد، از عراق و بعضى مى گویند از شام اعزام مى کند البته ممکن است بخشى از آن از شام و بخش دیگرى از عراق باشد. از امام باقر (علیه السلام ) روایت شده است که فرمود:
((سفیانى ، سپاهى را که شمار آنان به هفتاد هزار نفر مى رسد به کوفه مى فرستد و اهل آن سامان را با کشتن و دار آویختن و اسارت گرفتن دچار مصیبت مى سازد. در این حال یاوران درفش هاى سیاه از سوى خراسان به حرکت درآمده و منازل را یکى پس از دیگرى بسرعت پشت سر مى گذارند و با آنها (در میان آنها) تعدادى از یاران حضرت قائم (علیه السلام ) وجود دارد)) (155)
در نسخه خطى ابن حماد آمده است :
((سفیانى وارد کوفه مى شود و سه روز در آنجا به غارت مى پردازد شصت هزار نفر از اهالى آنجا را مى کشد سپس هیجده شب در آنجا مى ماند... آنگاه یاوران درفش هاى سیاه روى مى آورند تا در کنار آب منزل مى کنند. یاران سفیانى به محض اینکه خبر فرود آنها را مى شنوند پا به فرار مى گذارند گروهى از نخلستانهاى کوفه خروج مى کنند، در حالیکه جز تعداد کمى از آنها مسلح نمى باشند و برخى از آنان اهل بصره اند.. به یاران سفیانى دست پیدا مى کنند و اسراى کوفه را از دست آنها آزاد مى سازند و یاران درفش هاى سیاه افرادى را جهت بیعت نزد امام مهدى (علیه السلام ) مى فرستند)) (156)
روایت بعدى که از امیرالمؤ منین است گوشه اى از اشغال عراق توسط لشکر سفیانى و سپس ورود نیروهاى زمینه ساز خراسانى و یمنى را توصیف مى کند:
((او یکصدوسى هزارتن را به کوفه مى فرستد و آنها در روحاء و فاروق فرود مى آیند شصت هزار تن از آنها راهى کوفه مى گردند تا اینکه در محل قبر هود در نخلیه فرود مى آیند و روز عید به آنها هجوم مى آورند و فرمانرواى مردم شخصى ستم گر و کینه توز است که به او کاهن و ساحر مى گویند، شخصى به عنوان فرمانده با پنج هزار کاهن از شهر بغداد به سوى آنها خروج مى کند، هفتاد هزار نفر را بر روى پل آن شهر بقتل مى رسانند به گونه اى که مردم سه روز در اثر خون و تعفن اجساد از نزدیک شدن به فرات پرهیز مى کنند و هفتاد هزار دوشیزه را که دست و صورتشان دیده نشده به اسارت مى گیرند و آنان را در محملهایى سوار نموده به سوى جایگاهى در نجف مى برند آنگاه از کوفه صد هزار مشرک و منافق بیرون مى آیند تا وارد دمشق مى شوند و هیچ مانع جلوى آنها را نمى گیرد و آنجا همان ارم ، داراى بناهاى رفیع مى باشد.
درفش هاى بى نشانى که از پنبه و کتان و ابریشم نیست از مشرق روى مى آورد که بالاى چوب هاى آنها علامتى وجود دارد. مردى از اولاد آن حضرت آن درفش ها را به حرکت در مى آورد، از مشرق ظاهر مى شود و بوى آن همچون مشک عنبر در مغرب استشمام مى شود ترس و وحشت یکماه پیشاپیش آنها بدل دشمنان راه مى یابد تا اینکه به خونخواهى پدران خود وارد کوفه مى شوند.
در این حال سواران یمنى و خراسانى همچون ستوران پریشان مو و غبارآلود و تیزتک از نژاد اسبان میان باریک بسوى کوفه مى شتابند وقتى یکى از آنان به پائین پاى خود مى نگرد مى گوید: پس از امروز خیر و سعادتى در نشستن ما نیست ، بار خدایا ما توبه کننده ایم در حالیکه آنان بهترین دین داران هستند و خداوند آنان و امثال آنان از اولاد پیامبر را در کتاب گرانقدر خود چنین توصیف کرده است ((بدرستیکه خداوند توبه کنندگان و پاک سیرتان را دوست مى دارد)) مردى از اهل نجران خروج مى کند و دعوت امام را لبیک مى گوید او نخستین نصرانى است که اجابت مى کند و معبد خود را ویران ساخته و صلیبش را مى شکند و با بردگان و مردان ضعیف خروج مى کند و با درفش هاى هدایت رهسپار نخیله مى گردند.. محل گرد آمدن کلیه مردم در همه زمین در فاروق خواهد بود. و در آن روز بین مشرق و مغرب سه میلیون نفر کشته مى شوند که بعضى از آنها برخى دیگر را بقتل مى رسانند در چنین روزى تاءویل این آیه آشکار مى شود ((پیوسته آن ادعاى آنها بود تا اینکه آنها را (با شمشیر) درو شده و خموش ‍ قرار دادیم .))
(157)
نسبت به این روایت در نسخه ها خلل و اشتباهى وجود دارد، روایتى دیگر که دقیق تر بنظر مى رسد در بحار از امیرمؤ منان (ع ) نقل شده است که فرمود:
((اى مردم ، از من سئوال کنید پیش از آنکه فتنه و فساد سرزمین شما را پس از مرگ و حیاتش پایمال کند و سایه شوم خود را بر آن بگستراند و یا آتش از مغرب زمین در هیزم خشک و انبوه افتد و با فریاد بلند بانگ برآورد، واى بر او از انتقام جوئى و خونخواهى و مانند آن ، وقتى گردنش ‍ چرخ و روزگار طولانى شود شما مى گوئید او مرده است ، یا هلاک شده (اگر زنده است پس در کجا بسر مى برد) در این هنگام معنى این آیه ، مصداق پیدا مى کند ((سپس پیروزى را براى شما برگرداندیم و شما را با دارائى و فرزندان پسر یارى دادیم و جمعیت شما را بیش از آنان قرار دادیم )) ظهور آن حضرت نشانه ها و علامتهایى دارد: نخست محاصره کوفه با کمین کردن و پرتاب سنگ و ایجاد شکاف و رخنه در زوایاى کوچه هاى کوفه ، با کمین کردن و پرتاب سنگ و ایجاد شکاف و رخنه در زوایاى کوچه هاى کوفه ، تعطیل مساجد بمدت چهل شب ، کشف معبد و به اهتزاز در آمدن درفشهایى گرداگرد مسجد بزرگ که شباهت به درفشهاى هدایت دارند، کشنده و کشته شده هر دو در آتش خواهند بود، کشتار زیاد، مرگ سریع ، و کشته شدن نفس زکیه در نجف همراه با هفتاد تن از خوبان که بین رکن و مقام ذبح مى شود و کشته شدن ((اسبغ مظفر)) در بتخانه با تعداد زیادى از انسانهاى شیطان صفت و خروج سفیانى با درفش سبز (سرخ ) و صلیبى زرین است ، فرمانده آن مردى از قبیله کلب است و دوازده هزار سوار، سفیانى را بسوى مکه و مدینه همراهى مى کنند فرمانده آن گروه فردى از بنى امیه است که به او خزیمه مى گویند چشم چپ او نابیناست و در چشم دیگرش نقطه اى خون وجود دارد، تمایل به دنیا دارد، هیچ پرچمدارى از او برنمى گردد تا اینکه در مدینه فرود مى آید، مردان و زنانى از آل پیامبر(ص ) را گرد هم مى آورد و آنها را در خانه اى در مدینه که به آن خانه ابوالحسن اموى مى گویند زندانى مى کند، او سوارانى را در جستجوى مردى از خاندان پیامبر (ص ) مى فرستد که مردانى مستضعف در مکه گرد او جمع شده اند که رئیس آنها مردى از غطفان است . تا اینکه در میان سنگهاى پهن و سفید در بیابان در مى آیند و در زمین فرو مى روند، هیچیک از آنها نجات پیدا نمى کند مگر یک مرد که خداوند صورت او را به پشت مى گرداند تا آنها را بترساند و نشانه عبرتى براى آیندگان باشد در آن روز تاءویل این آیه ((و اگر مى دیدى آن لحظه اى که هراسان شدند و دستگیر شدند از جایگاهى نزدیک )) آشکار مى شود، سفیانى صد و سى هزار تن به کوفه مى فرستد و آنها در روحاء و فاروق و جایگاه مریم و عیسى (ع ) در قادسیه فرود مى آیند و هشتاد هزار تن از ایشان رهسپار کوفه شده و در محل قبر هود (ع ) در نخیله فرود مى آیند و در روز عید و چراغانى به او هجوم مى آورند و رهبر مردم جبارى ستم پیشه است که به او کاهن ساحر مى گویند از شهرى که به آن زوراء (بغداد) گویند با پنج هزار کاهن خروج مى کند و بر سر پل آن شهر هفتاد هزار نفر را مى کشد بطورى که مردم به جهت خونهاى ریخته شده و تعفن جسدها از نزدیک شدن به فرات خوددارى مى کنند. دوشیزگانى را که دست و صورت آنها بى حجاب دیده نشده از کوفه به اسارت مى گیرند و بر محملها سوار نموده به جایگاهى در نجف مى برند.
آنگاه صد هزار مشرک و منافق از کوفه خروج مى کنند و بى آنکه کسى مانع آنها شود وارد دمشق مى شوند و آن ارم داراى بناهاى رفیع مى باشد.
درفش هایى از مشرق زمین که از پنبه و کتان و حریر نیست روى مى آورد در حالیکه بالاى چوبهاى آنها علامتهایى دارد و مردى از آل پیامبر (ص ) آنها را به پیش مى راند، روزى که در مشرق ظاهر مى شود بوى خوش او همچون مشک عنبر در مغرب به مشام مى رسد، ترس و هراس یک ماه پیشاپیش آنها به دل دشمنان راه مى یابد.
پسران سعد، در کوفه به خونخواهى پدران خود برمى خیزند و آنها فرزندان فاسقان هستند تا این که سواران حسین بسان اسبان مسابقه ژولیده مو و غبار آلود و پیشانى هایى سفید و دیدگانى اشکبار دارند بر آنان هجوم مى آورند ناگاه یکى از آنها در حالى که اشک مى ریزند پاى خود را بزمین مى زند و مى گوید بعد از امروز دیگر خیر و سعادتى در نشستن نیست ، پروردگارا ما توبه کنندگان و دلشکستگانیم و در پیشگاه ربوبى تو سر فرود مى آوریم و پیشانى بر خاک مى سائیم . آنها بزرگانى هستند که خداوند بزرگ در قرآن مجید آنها را چنین توصیف نموده است ((خداوند توبه کنندگان و پاکیزه گان را دوست مى دارد)) و دیگر پاک سیرتان که از آل پیامبرند.
مردى از نجران خروج مى کند و دعوت امام را اجابت مى نماید و او نخستین نصرانى است که پاسخ مثبت مى دهد، معبد خود را ویران مى کند و صلیب آن را مى شکند و با بردگان و مردمان ضعیف و سواران خروج مى کند و با درفش هاى هدایت رهسپار نخیله مى گردد. محل گرد آمدن تمام مردم زمین ، در فاروق است و آن جایگاه مسیر حج رفتن امیرمؤ منان است که بین برس و فرات قرار دارد، پس در آن روز بین مشرق و مغرب سه هزار یهودى و نصرانى کشته مى شوند و برخى بعض دیگر را مى کشند. در آن روز تاءویل این آیه مصداق پیدا مى کند ((پیوسته آن ، ادعاى آنها بود تا اینکه آنها را همچون در دیدگان خموش قرار دادیم )) بوسیله شمشیر و زیر سایه شمشیر.))
قسمت اول و آخر این روایت ، یک جنگ جهانگیر را خاطرنشان مى سازد که نابودى و ویرانى آن گریبانگیر غرب مى شود و در آن سه هزار هزار یعنى سه میلیون نفر کشته مى شوند و ما آن را در جاى خود بیان خواهیم کرد.
و شاید معناى ((ایجاد شکاف و رخنه در زوایاى کوچه هاى کوفه )) ساختن سنگر و پناهگاه جنگ خیابانى در برابر حمله سفیانى باشد و بزودى درباره درفشهاى سه گانه پیرامون مسجدالحرام در مکه و حجاز در نهضت ظهور، با توجه به کشمکش و درگیرى براى بدست گرفتن قدرت اندکى قبل از ظهور حضرت مهدى (ع ) بیان خواهد شد ((و کشته شدن انسانى پاک سرشت در نجف با هفتاد تن و در روایتى هفتاد نفر از شایستگان )) بعید نیست قابل انطباق با شهید بزرگوار آقاى صدر قدس ‍ سره باشد زیرا او باتفاق هفتاد نفر از صالحان به شهادت رسید. و پشت کوفه همان نجف اشرف است .
و وجود مطهر و پاکیزه اى که اندکى قبل از ظهور حضرت مهدى (ع ) بین رکن و مقام به شهادت مى رسد، فرستاده آن حضرت به سوى مردم مکه است .
در این روایت چند نام و واژه وجود دارد که معنى و مقصود آن مشخص ‍ نیست مانند اسبغ مظفر که در بتخانه بقتل مى رسد با بسیارى از انسانهاى شیطان صفت و مانند پسران سعد سقا و غیر آن .
برخى روایات وجود دارد که اشاره دارند، حضرت مریم و عیسى علیهماالسلام از عراق دیدن نموده و در قادسیه منزل کرده اند و مدتى در محل مسجد براثا نزدیک بغداد باقى مانده اند. والله العالم .
اما جایگاه قبر هود (ع ) در نخیله معروف است در نزدیکى نجف اشرف در وادى السلام مى باشد و فرمانده مردم شخص کاهن و ساحرى است ، شاید همان شیصبانى باشد که در روایت آمده و قبل از سفیانى در عراق خروج مى کند و درفش هاى مشرق زمین ، همان درفش هاى زمینه سازان خراسانى است و منظور از مهر و علامت بر فراز درفش ها ممکن است شعار (الله ) باشد که آرم جمهورى اسلامى است که امام خمینى رهبر کبیر انقلاب آن را برگزیده است و فاروق در روایت دوم باید حاشیه و تفسیرى از یکى از راویان باشد که در متن روایت وارده شده است و ممکن نیست که از سخنان امیرمؤ منان (ع ) باشد و ممکن است محل تجمع مردم در آنجا به این معنا باشد که نیروهاى حضرت مهدى (ع ) در آن مکان گردهم مى آیند و آنگاه جنگ جهانى یاد شده میان غیر مسلمانان بوجود مى آید.
توجه داشته باشید که این روایات امیرمؤ منان و امثال آن نیاز به تحقیق در سند و الفاظ آن دارد و ظاهرا بسیارى از این خطبه ها و روایات طولانى از نشانه هاى ظهور و نهضت آن حضرت خطبه ها و مقالاتى از راویان و علمائى است که تعدادى از روایات رسیده از امیرمؤ منان و امامان علیهم السلام را در میان آنها تنظیم نموده اند آنگاه آنها را به امامان (ع ) نسبت داده اند. بنابراین ارزش علمى آن در حدى است که سخن از راویان و علمائى است که آگاهى و شناخت آنها از روایات بیش از ما بوده و آنان به زمان صدور روایات نزدیکتر بوده اند.. و در اینجا مجال شرح آن نیست .




حامد خسروابادی ::: شنبه 87/1/10::: ساعت 3:47 عصر

نبرد بزرگ قرقیسیا 
برگرفته از کتاب : عصر ظهور
در روایات مربوط به سفیانى ، جنگ قرقیسیا که در مرزهاى سوریه عراق ترکیه بوقوع مى پیوندد حادثه اى خارج از روال طبیعى جنبش سفیانى و حوادث زمان ظهور بنظر مى رسد.. از این رو هدف اصلى سفیانى از جنگ عراق سلطه یافتن برآن کشور و ایجاد مقاومت در برابر نیروهاى ایرانى و زمینه سازان ظهور حضرت ، که از مسیر عراق به سوى سوریه و قدس پیش مى روند خواهد بود. ولى در راه عراق در اثر حادثه عجیبى جنگ قرقیسیا رخ مى دهد و آن حادثه پیدا شدن گنجى در مجراى فرات و یا نزدیک مجراى رود فرات است . بطوریکه عده اى از مردم براى دست یافتن به آن ، دست به تلاش مى زنند و آتش جنگ بین آنها شعله ور مى شود و بیش از صدهزارتن از آنها کشته مى شوند و هیچیک به پیروزى قطعى نمى رسند و به آن گنج دست نمى یابند. بلکه همگى از آن منصرف شده و به مسائل دیگر مشغول مى شوند.
منطقه قرقیسیا بطورى که در معجم البلدان آمده ، شهر کوچکى است در نزدیکى مدخل نهر خابور در رود فرات و امروز خرابه هاى آن نزدیک شهر ((دیرزور)) سوریه قرار دارد و نزدیک مرزهاى سوریه عراق است و به مرزهاى ترکیه سوریه نیز نسبتا نزدیک مى باشد.
با وجود پیچیدگى و ابهام برخى از جوانب نبرد قرقیسیا، همچون انگیزه ایجاد آن و طرفهاى درگیر آن غیر از سفیانى و پایان آن .. روایات ، وقوع آن را به صراحت و قاطعیت بیان مى کند و با اوصاف بزرگى آن را وصف مى نماید. مانند روایت ذیل که از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده است که فرمود:
((همانا خداوند، در قرقیسیا سفره پر از طعامى دارد که سروش ‍ آسمانى از آن خبر مى دهد و ندا مى کند اى پرندگان آسمان و اى درندگان زمین بشتابید براى سیر شدن از گوشت تن ستمگران )) (143)
اینکه صحنه نبرد قرقیسیا به خوان و سفره الهى توصیف شده از این جهت است که درگیرى ستمگران با هم و ضعیف کردن نیروهاى یکدیگر از تقدیرات خداوند متعال است که به شکست آنها بدست حضرت مهدى (علیه السلام ) کمک مى کند. از این رو سفیانى بعد از این جنگ وارد عراق مى شود در حالیکه بخشى از نیروهاى خود را از دست داده است ، ایرانیان زمینه ساز، او را شکست مى دهند.. آنگاه حضرت مهدى (علیه السلام ) با ترکان که پس از شکست سفیانیان در نبرد قرقیسیا طرف درگیر در آن کار زار بوده اند. وارد نبرد مى شود.
چنانکه روایت اشاره مى کند، عرضه نبرد، بیابان خشک و بى آب و گیاه است و آنها اجساد کشتگان خود را دفن نمى کنند و یا قادر به دفن آنها نیستند، از این رو پرندگان آسمان و درندگان زمینى از گوشت لاشه هاى آنها شکم خود را سیر مى کنند و اینکه سربازان کشته شده نیز ستمگرند زیرا که آنها سربازان جباران و ستم پیشگان مى باشند. یا اینکه در میان آنها شمار زیادى از افسران و فرماندهان ستمکار از دو طرف وجود دارد.
از امام باقر (علیه السلام ) نقل شده که فرمود:
((سپس سفیانى با ابقع روبرو مى شود و با یکدیگر کارزار مى کنند، سفیانى او و همراهانش و اءصهب را به قتل مى رساند. آنگاه هیچ تصمیمى جز حمله به عراق ندارد سپاه خود را به قرقیسیا رسانده و در آنجا وارد نبرد مى شود، در این درگیرى صدهزار ستمگر کشته مى شود... و سفیانى لشکرى به تعداد هفتاد هزار نفر را به سوى کوفه گسیل مى دارد.)) (144)
برخى روایات ، تعداد کشتگان را یکصد و شصت هزار و بعضى بیش از آن یاد مى کنند، چه بسا صد هزار تن از ستمگران باشند همانگونه که این روایت مى گوید و بقیه از سربازان عادى و مزدوران و سایر مردم محروم باشند.
اما گنج مورد نزاع ، روایاتى چند در این باره آمده است که روشن ترین آنها در نسخه خطى ابن حماد از پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم است که فرمود:
((رود فرات ، از کوهى از طلا و نقره پرده برمى دارد و آن را آشکار مى سازد بر سر آن جنگ و درگیرى بوجود مى آید بگونه ایکه از هر نه تن هفت تن کشته مى شوند. پس هرگاه شما آن را درک کردید به آن نزدیک نشوید.)) (145)
و نیز در همین نسخه آمده است :
((فتنه چهارم هیجده سال بطول مى انجامد، سپس در آنهنگام که باید پایان مى پذیرد و تحقیقا نهر فرات از کوهى از طلا پرده برمى دارد و مردم براى رسیدن به آن به جان یکدیگر مى افتند و از هر نه تن هفت تن کشته مى شوند.))
مراد از فتنه چهارم در این روایت ، اگر سلطه و استیلاى غرب و دیگر ملتها برمسلمانان باشد، چنانکه روایات به آن تصریح مى کند، آن فتنه طولانى خواهد بود. و اینک حدود یک قرن بر آن مى گذرد. و اگر منظور فتنه داخلى سرزمین شام باشد که ناشى از فتنه چهارم ، یعنى فتنه فلسطین است ، که در این جهت ممکن است جنگ داخلى لبنان ، آغاز این هیجده سال باشد.
و احتمال دارد آن گنج یاد شده ، معادن طلا و نقره اى باشد که در آنجا کشف خواهد شد و مورد اختلاف بین سه دولت و حامیان آنها واقع مى گردد، یا اینکه آن گنج ، نفت و یا معادن دیگر باشد.. من شنیده ام منطقه قرقیسیا از لحاظ نفت و دیگر معادن حتى اورانیوم غنى مى باشد و عملیات حفارى و تحقیقات در آن ، در حال اجراء بوده و از نتایج مثبتى برخوردار است .. منزه است خدایى که مقدار و مالکیت هر چیز در دست اوست .
اما طرف مقابل سفیانى در این نبرد: از نظر اکثر روایات ترکان هستند. ولى منظور از ترکان در اینجا چیست ؟ آنچه به نظر مى رسد و به طبیعت امور نزدیک تر است اینکه آنها سپاهیان ترک زبان هستند، چرا که درگیرى و نزاع بر سر دارائى اى است که نزدیک مرزهاى سوریه و ترکیه وجود دارد اما طرف سوم که در عراق است درگیر اوضاع داخلى خود و وجود دو دستگى در آن مى باشد، دسته اى طرفداران یمنى ها و ایرانیان زمینه ساز ظهور حضرت گروهى هواداران سفیانى مى باشند. اما قرینه هاى زیادى وجود دارد که این احتمال که مراد از ترکان در اینجا روسها باشد را تاءیید مى کند. بویژه روایاتى که خاطرنشان مى سازد آنها قبل از خروج سفیانى ، در جزیره ربیعه یا دیار بکر نزدیک قرقیسیا فرود مى آیند. و روایاتى که مى گوید سفیانى با ترکان به نبرد مى پردازد و سپس بدست حضرت مهدى (علیه السلام ) ریشه کن مى شوند و نخستین لشکرى را که آن حضرت براى جنگ با ترکان گسیل مى دارد آنها را شکست مى دهند و ظاهرا منظور از جزیره که در روایات متعدد یاد شده است و نیروهاى ترک زبان قبل از سفیانى در آنجا فرود مى آیند، همان منطقه اى است که به این اسم نامیده شده و با توجه به مطلق بودن و اضافه نشدن آن به اسم دیگر، جزیرة العرب و مانند آن نیست ، چنانکه مراد از فرود آمدن نیروهاى رومى در رمله چنانکه از روایات استفاده مى شود، همان رمله فلسطین است .
آرى از روایات گذشته مربوط به گنج و اینکه پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم مسلمانان را از شرکت در نزاع برسر آن گنج نهى فرمود و از عبارت ((مردم براى رسیدن به آن به جان یکدیگر مى افتند)) استفاده مى شود که طرفهاى درگیر برسر گنج ، مسلمانان مى باشند ولى این مطلب مانع از آن نیست که دولت ترکیه طرف درگیر نباشد و ترکان روسى و یا هواداران ترکان ، آن دولت را یارى نکنند، چنانکه این تعبیر درباره آنان ، در روایات فرو آمدن نیروهاى آنان در جزیره وارد شده است . اما رومیان و مغربى ها که در برخى از روایات آمده است ، از طرفهاى درگیر در جنگ قرقیسیا هستند اما آن نشانه ها اندک و ضعیف است . و ممکن است ورود آنان براى کمک به سفیانى یا دیگران باشد.
اما نیروهاى اصلى و دشمنان سفیانى و هواداران و یاوران حضرت مهدى (علیه السلام )، یمنى ها و ایرانیان هستند که در نبرد قرقیسیا دخالت نمى کنند چرا که آن جنگ میان دشمنان آنها برقرار است ولى انگیزه مهمتر با توجه به ظواهر روایات ، اشتغال آنان به حوادث ظهور در حجاز و تلاش ‍ براى ارتباط و ایجاد وحدت نیروها با نیروى امام مهدى (علیه السلام ) است که آغاز نهضت ظهور آن حضرت در مکه مى باشد. البته ممکن است علت آن ، شعله ور شدن جنگ جهانى باشد که احتمال بیشتر مى دهیم بخشى از آن در این مرحله بوقوع بپیوندد. (که در این باره سخن خواهیم گفت .)
ابن حماد از على (علیه السلام ) روایت مى کند که حضرت فرمود:
((وقتى سواران سفیانى به سوى کوفه بحرکت درآیند او گروهى را در پى اهل خراسان مى فرستد در حالیکه اهل خراسان به طلب حضرت مهدى (علیه السلام ) بیرون مى آیند.)) (146)

 




حامد خسروابادی ::: شنبه 87/1/10::: ساعت 3:46 عصر

درفش سرخ سفیانى
برگرفته از کتاب : عصر ظهور
برخى از روایات این مطلب را یاد نموده است ، مانند روایتى که در بحار از امیرمؤ منان (علیه السلام ) ضمن روایتى طولانى نقل شده است :
((و آن را نشانه ها و علامتهایى است و خروج سفیانى با درفش ‍ سرخ همراه است و فرمانده آن مردى از قبیله بنى کلب است .))
(130)
این پرچم سرخ رمز برترى جوئى و سیاست خون آشامى وى مى باشد.

آیا سفیانى یکى است یا چند تن
بى تردید سفیانى وعده داده شده که روایات موجود در منابع شیعه و سنى بر آن دارد، یک نفر است اما در برخى از روایات همچون نسخه خطى ابن حماد و غیر آن سخن از دو سفیانى به میان آمده است ، سفیانى اول و سفیانى دوم و گاهى از بعضى روایات استفاده مى شود که آنها سه تن هستند. اما آنکه مورد نکوهش قرار گرفته و دست به شرارت و کارهاى آنچنانى مى زند، همان سفیانى دوم است ، زیرا سفیانى اول پس از استیلا بر سرزمین شام و جنگ قرقیسیا، در جنگ عراق در برابر سپاه ایرانیان و یاران درفش هاى سیاه شکست مى خورد و در اثر زخمى که بر او وارد مى شود در راه بازگشت به شام به هلاکت مى رسد و سفیانى دوم را جانشین خود قرار مى دهد تا ماءموریت مهم او را ادامه دهد.
چنانچه این روایات صحیح باشد، سفیانى اول ، فرمانرواى نابکارى است که زمینه ساز سفیانى اصلى وعده داده شده است ، همچنان که یمنى و خراسانى ها یاران درفش هاى سیاه زمینه ساز نهضت حضرت مهدى (علیه السلام ) مى باشند. ابن حماد گوید ولید گفت :
((سفیانى روى مى آورد و به جنگ بنى هاشم و هرکس از یاوران درفش هاى سه گانه و غیر آنان که با او بستیزد، مى پردازد و بر همه آنها چیره مى شود. آنگاه روانه کوفه مى شود و بنى هاشم بسوى عراق مهاجرت مى کنند، سپس سفیانى در بازگشت از کوفه در نزدیکى شام به هلاکت مى رسد و مرد دیگرى از فرزندان ابوسفیان را جانشین خود مى سازد که غلبه با اوست و بر مردم چیره مى شود.. و سفیانى مورد نظر، همین است )) (131)
شبیه این روایت را در متعدد بودن سفیانى ، در صفحات 60 و 74 و غیر آن روایت کرده است .
آغاز جنبش سفیانى و مراحل آن
برگرفته از کتاب : عصر ظهور
شرایط و اوضاع ترسیم شده در روایات ، جنبش سفیانى را بسیار خشن و سریع توصیف مى کند یا به تعبیر سیاسى امروز جنبشى دراماتیک و خونین مى باشد زیرا اوضاع جهانى و کشمکش بین ابرقدرتها به اندازه اى وخیم مى شود که منجر به نبرد مى گردد. و وضع سرزمین شام که فتنه فلسطین آن را بر هم مى زند ((همچون بهم خوردن آب در مشک )) و از ضعف و ناتوانى و تجزیه شدن ، گرفتار رنج و افسردگى است .. و مهمتر از آن ، از نظر غربى ها و یهودیان رسیدن نیروهاى اسلام و قواى ایرانیان به مرزهاى فلسطین و دروازه هاى قدس مى باشد، سپس نفوذ روسها در سرزمین شام و جهان اسلام افزایش مى یابد. از این رو آنها اقدام به انتخاب زمامدارى مقتدر مى نمایند. تا بتواند منطقه پیرامون اسرائیل را براى سلطه اسرائیل کاملا زیر فرمان آورد و از این جاست که او نقش مهم خود را که تنها خط دفاع (عربى ) از اسرائیل و غرب است اجرا مى کند، بلکه آنها دست او را در جنگ عراق و اشغال آن جهت جلوگیرى از خطر ایرانیان و یاران درفش هاى سیاه باز مى گذارند. همچنانکه دست سفیانى را دریارى رساندن به حکومت ضعیف حجاز و براى درهم شکستن جنبش اساسى و نوینى که نمى تواند نهضت امام مهدى (علیه السلام ) در مکه مکرمه بشمار آید باز مى گذارند.
جنبه هایى را که روایات ، آشکارا یا به اشاره یاد مى کند، به فهمیدن سرعت و شدتى که از ویژگیهاى جنبش سفیانى مى باشد و روایات درباره آنها سخن مى گوید، کمک مى کند. از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده است که فرمود:
((سفیانى از نشانه هاى حتمى ظهور است و خروج او از آغاز تا انجام پانزده ماه بطول مى انجامد، وى شش ماه کارزار مى کند، همینکه بر پنج شهر دست یافت نه ماه فرمانروائى مى کند بى آنکه روزى برآن افزوده شود)) (132)
آن پنج شهر عبارتند از: دمشق ، اردن ، حمص ، حلب و قنسرین که مراکز فرمانروائى منطقه ، سوریه ، اردن و لبنان مى باشد. و روایات بر بودن اردن در آنها تصریح مى کند، اما لبنان که جزئى از سرزمین شام و تابع پنج شهر بحساب مى آید، بعید نیست که در قلمرو حکومت سفیانى قرار گیرد. ولى برخى از روایات ، گروههایى را از فرمانروائى سفیانى جدا مى کنند که عبارتند از: بپاى دارندگان حق که خداوند آنها را از شرّ خروج با او حفظ مى کند که بیان خواهد شد و مردم لبنان از آن دسته مى باشند.
روایات زمان جنبش وى را معین مى کند و وقوع آن را در ماه رجب مى داند، از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده است که فرمود:
((از نشانه هاى حتمى ظهور خروج سفیانى در ماه رجب است .)) (133)
و این امر، یعنى خروج سفیانى شش ماه قبل از ظهور حضرت مهدى (علیه السلام ) خواهد بود، زیرا حضرت در شب دهم یا روز دهم محرم همان سال در مکه ظهور مى کند و تسلط سفیانى بر منطقه شام که عبارت است از لشکرکشى به عراق و سپس به حجاز، به تصور پیروزى بر یاران امام مهدى (علیه السلام ) و نهضت آن حضرت مى باشد قبل از ظهور آن بزرگوار انجام مى پذیرد. بنابراین جنبش سفیانى در سه مرحله انجام مى شود، نخست : مرحله تثبیت سلطه وى در شش ماهه اول . مرحله دوم : هجوم و پیکار او در عراق و حجاز، مرحله سوم : بازگشت وى از توسعه طلبى در عراق و حجاز و دفاع در برابر تحرک سپاه حضرت مهدى (علیه السلام )، جهت حفظ متصرفات باقیمانده اش از سرزمین شام و اسرائیل و قدس .
قابل دقت است که ، روایات مربوط به سفیانى جنگ هاى شش ماهه اول وى را به اختصار ترسیم مى کند و این درگیریها ابتدا جنگ هاى داخلى او با اءصهب و اءبقع و سپس با نیروهاى اسلامى و غیراسلامى مخالف خود است تا اینکه استیلاى او برسرزمین شام کامل مى گردد.
ولى با توجه به جنبش او، طبیعى است که این شش ماه ، سراسر پر از عملیات هاى متراکم نظامى خواهد بود وى بگونه اى سلطه خود را تحکیم مى بخشد که بتواند نیروهاى زیادى را براى نبردهاى گسترده در نه ماه آینده تجهیز و گردآورى نماید. و ممکن است سفیانى در کنار جنگهاى شش ماهه اول خود، علاوه بر اءبقع و اءصهب با فرمانروایان اردن و لبنان و دیگر نیروهاى مخالف درگیرى داشته باشد.
روایتى ، به شدت جنگ هاى سفیانى با ابقع و اصهب اشاره مى کند و همین جنگ ها موجب نابودى شام مى گردد. از امام باقر (علیه السلام ) روایت شده است که فرمود:
((از نشانه هاى ظهور، فرو رفتن یک آبادى به نام جابیه از روستاهاى شام و فرود آمدن ترکان در جزیره و رومیها در رمله است ، درگیریهاى زیادى در این هنگام در سراسر زمین رخ مى دهد تا اینکه شام ویران مى گردد ((و در روایتى آمده است ، نخستین سرزمینى که ویران مى شود شام است )) و علت ویران شدن آن اجتماع سه درفش (نیرو) در آنجاست ، نیروهاى اصهب ، لشکر ابقع و لشکر سفیانى .)) (134)
اما خرابى دمشق با توجه به سخن امیرمؤ منان (علیه السلام ) که فرمود: ((دمشق را قطعا تخریب خواهم کرد... این عمل را مردى از خاندان من انجام مى دهد)) ظاهرا همان ویرانى اى است که در نبرد بزرگ آزادسازى قدس که توسط امام مهدى (علیه السلام ) با سفیانى ، یهودیان و رومى ها اتفاق مى افتد.
اما سفیانى در نه ماهه پایانى حکومت خود، دست به نبردهاى بزرگى مى زند که مهمترین آنها با ترکان (روسها؟) و هواداران آنها در قرقیسیا است ، سپس نبردهاى او در عراق با ایرانیان زمینه سازان ظهور، و یمنى که طبق برخى از روایات با آنان مى باشد.
و ممکن است سفیانى در مدینه منوره داراى نیروهایى باشد که در کنار نیروهاى حکومت حجاز، در برابر نبردى که احتمالا توسط حضرت مهدى (علیه السلام ) براى آزادى مدینه انجام مى پذیرد وارد پیکار شوند.
سفیانى پس از شکست در عراق و حجاز به شام و فلسطین باز مى گردد تا در بزرگترین کارزار حضرت مهدى (علیه السلام ) یعنى نبرد بزرگ فتح قدس به مصاف بپردازد.

از وادى یابس (دره خشک ) تا دمشق
برگرفته از کتاب : عصر ظهور
در اینکه سفیانى جنبش خود را از خارج دمشق از منطقه حوران یا درعا در مرز سوریه اردن آغاز مى کند، روایات تقریبا همداستانند، البته روایات ، منطقه خروج وى را وادى یابس و اءسود (دره خشک و سیاه ) مى نامند.
در نسخه خطى ابن حماد از محمد بن جعفر بن على نقل شده است که گفت :
((سفیانى از فرزندان خالد پسر یزید پسر ابوسفیان ، مردى است با سرى درشت و چهره اى آبله گون ، در چشمش نقطه اى سفید پیداست او از ناحیه اى از شهر دمشق که وادى یابس (دره خشک ) نامیده مى شود با هفت نفر که یکى از آنها درفشى پیچیده با خود دارد، خروج مى کند.))
(136)
و در صفحه 74 همین نسخه آمده است که آغاز حرکت سفیانى ((از قریه اى در غرب شام به نام اءندرا همراه 7 نفر مى باشد)) و در صفحه 79 از ارطاة بن منذر آمده است که گفت : ((مردى بدسیما و ملعون از مندرون در شرق بیسان در حالیکه برشترى سرخ سوار و تاجى برسر نهاده است ، خروج مى کند.))
ابن حماد، روایات متعددى از تابعین آورده است که آنها را به پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم یا اهل بیت (علیه السلام ) نسبت نداده اند، این روایات درباره سفیانى و آغاز جنبش او مطالبى بیان کرده که به افسانه بیشتر شباهت دارد... مثل اینکه
((او در عالم خواب دیده مى شود به او مى گویند برخیز و قیام کن وى سه چوب نى در دست دارد به هر کس که آنها رابزند مرگ او حتمى است .))
(137)
ولى صرف نظر از روایات مبالغه آمیز و بیانگر امور غیر عادى ، روایات دیگرى هست که از جنبش سریع و شدید سفیانى حکایت دارد و شدت یورش وى نزد راویان شیعه امرى شناخته شده است ، بطوریکه یکى از راویان ، درباره اینکه شیعیان هنگام خروج سفیانى چه باید بکنند، از امام صادق (علیه السلام ) سؤ ال مى کند.
از حسین بن ابى العلاء حضرمى چنین روایت شده است که گفت :
((از ابوعبدالله (امام صادق (علیه السلام )) پرسیدم : وقتى سفیانى خروج کند ما شیعیان چه بکنیم ؟ حضرت فرمود: مردان چهره خود را از او بپوشانند و به زن و فرزندان آسیبى نمى رسد و چون برپنج شهر، یعنى شهرهاى شام مسلط شد، شما به سوى صاحب خود (حضرت مهدى (علیه السلام )) کوچ کنید.))
(138)
بنظر مى رسد که سرسخت ترین سفیانى ابقع و هوادارانش مى باشند که مراد از بنى مروان در روایت ابن حماد نیز همین ها مى باشند آنجا که مى گوید:
((او برمروانى چیره شده و او را بقتل مى رساند سپس بنى مروان را سه ماه کشتار مى کند، آنگاه روى به اهل مشرق (ایرانیان ) مى آورد تا این که وارد کوفه مى شود))
(139)
برخى روایات ، نشانگر این معنى است که شیعیان منطقه شام هنگام خروج سفیانى ، از دشمنان عمده وى شمرده نمى شوند، بلکه طرفداران اءبقع و اءصهب هستند که دشمنان شیعه و سفیانى هر دو محسوب مى شوند، از امام باقر (علیه السلام ) روایت شده است که فرمود:
((سفیانى ، براى انتقام گرفتن از دشمنانتان به نفع شما کافى است و او براى شما از نشانه هاست با آنکه ، آن فاسق اگر خروج مى کرد شما یکى دو ماه بعد از خروج او مى ماندید و از ناحیه او به شما ضررى نمى رسید تا آنکه جمعیت زیادى را قبل از شما بقتل برساند. بعضى از یاران از آن حضرت پرسیدند: در آن وقت وظیفه ما نسبت به زن و فرزندمان چیست ؟ امام فرمود: مردان شما خود را از او بپوشانند زیرا که هراس و شرارت او البته برشیعیان ماست ، اما زنان ان شاالله به آنها ضررى نمى رسد. پرسیدند: مردان کجا بروند و از او به کجا بگریزند؟ امام فرمود: هر کس ‍ مى خواهد از شر آنها بگریزد به مدینه یا مکه و یا شهر دیگر برود.. ولى شما باید به مکه روى آورید که آنجا محل اجتماع شماست . و این فتنه نه ماه به مدت باردارى زن طول مى کشد و بخواست خدا بیش از آن نخواهد شد.))
(140)
این روایت حاکى از این است که هجوم سفیانى برشیعیان ، در شام ، در ماه رمضان پس از خروج وى خواهد بود. همچنین روایات یادآور مى شوند که سلطه او بر منطقه قدرتمندانه و مطلق است بگونه اى که برتمام مشکلات داخلى پیروز مى گردد.
((مردم شام از او اطاعت مى کنند. بجز دسته هایى از پویندگان حق که خداوند آنها را از شرّ خروج همراه وى حفظ مى کند))
(141)
برخى از راویان ، از این روایت اینگونه مى فهمند که شیعیان لبنان و سرزمین شام در قلمرو حکومت سفیانى قرار نمى گیرند و از او اطاعت نخواهند کرد. البته این امر امکان پذیر است و کمترین دلیل بر آن ، جدا شدن گروههایى از اهل شام از گردن نهادن به فرمان اوست . چه اینکه جمعیت هاى آگاه ، از شیعیان و غیر شیعیان که از مصونیت الهى برخوردارند از مشارکت در جنبش سفیانى و عملیات نظامى وى در عراق و حجاز سرپیچى مى کنند. و بعید نیست که آنها داراى وضع سیاسى ویژه اى باشند که با دیگر هموطنان عادى در دولت سفیانى متفاوت باشد و آنها را تا این اندازه مستقل ساخته باشد نظیر لبنان کنونى نسبت به سوریه .
به هر حال ، وقتى سفیانى از استیلاى خود بر منطقه آسوده خاطر مى شود، عملیات مهم برون مرزى خود را آغاز مى کند، از جمله سپاه بزرگ خود را جهت رویارویى با ایرانیان زمینه ساز، آماده مى کند.
((سفیانى تلاش و کوشش خود را صرفا متوجه عراق مى کند و سپاه وى وارد قرقیسیا مى شود و در آنجا به کارزار مى پردازد.))
(142)




حامد خسروابادی ::: شنبه 87/1/10::: ساعت 3:46 عصر

 

پلیدى و سرکشى سفیانى
برگرفته از کتاب : عصر ظهور
راویان حدیث ، در نفاق و بدسرشتى و دشمنى او با خدا و پیامبرش صلى الله علیه و آله وسلم و حضرت مهدى (علیه السلام ) اتفاق نظر دارند و روایاتى که شیعه و سنى درباره شخصیت و کردار او نقل کرده اند یکسان یا تقریبا نزدیک بهم است ، چنانکه از این قبیل روایت شده است که گفت :
((سفیانى بدترین فرمانرواست ، دانشمندان و اهل فضل را مى کشد و نابود مى سازد و از آنها براى رسیدن به مقاصد خود یارى مى خواهد هرکس سر باز زند او را به قتل مى رساند.))
(121)
و در جائى دیگر از ارطاة نقل شده است که گفت :
((سفیانى در مدت شش ماه کسانى را که نافرمانى وى کنند مى کشد و با اره آنها را سر مى برد و در دیگها مى پزد.))
(122) و از ابن عباس ‍ روایت شده است که گفت :
((سفیانى خروج مى کند و دست به کشتار مى زند حتى شکم زنان را مى درد و اطفال را در دیگهاى بزرگ مى جوشاند.))
(123)
از امام باقر (علیه السلام ) روایت شد است که فرمود:
((اگر سفیانى را مشاهده کنى ، در واقع پلیدترین مردم را دیده اى . وى داراى رنگى بور و سرخ و کبود است ، هرگز سر به بندگى خدا فرو نیاورده مکه و مدینه را ندیده است مى گوید: پروردگارا انتقام من با آتش ‍ است .))
(124)


فرهنگ و گرایش سیاسى سفیانى
برگرفته از کتاب : عصر ظهور
روایات ، نشانگر این معناست که سفیانى فرهنگ و آموزش غربى دارد و چه بسا در همانجا نشو و نما کرده باشد. در کتاب غیبت طوسى از بشر بن غالب بصورت مرسل روایت شده است که گفت :
((سفیانى در حالیکه رهبرى گروهى را بعهده دارد مانند شخص ‍ نصرانى صلیب برگردن دارد و از سرزمین رومیان روى مى آورد.)) (125)
در روایت کلمه منتصر آمده اما در اصل باید ((متنصر)) باشد، چنانکه در بحار ج 52 ص 217 آمده است ، یعنى ، مسلمان مسیحى شده . و جمله ((از سرزمین رومیان مى آید)) یعنى کسى که از سرزمین روم (غرب ) به شام مى آید و آنگاه دست به جنبش و قیام مى زند. و نیز نشانگر این است که او رهبرى سیاسى غربى ها و یهودیان را بر عهده دارد و با حضرت مهدى (علیه السلام ) که دشمن روم یعنى غربیهاست به نبرد مى پردازد و با ترکان یا هواداران ترکها که بنظر ما روسها هستند وارد جنگ مى شود. و سفیانى پایتخت خود را در حوادث زمان ظهور و در پیشاپیش لشکرکشى حضرت مهدى (علیه السلام ) از دمشق به رمله فلسطین منتقل مى سازد همانجائى که طبق روایت ، شورشیان رومى در آنجا فرود مى آیند.
بلکه به طوریکه پیداست ، بعنوان خط مقدم دفاعى بنفع یهودیان و رومى ها وارد پیکار با حضرت مهدى (علیه السلام ) مى شود و روایات ، بطوریکه خواهید دانست درباره شکست او که به شکست یهودیان منتهى خواهد شد سخن مى گوید.
همچنین دلیل دیگر برگرایش وى به غربى ها این است که پس از شکست و کشته شدن او باقیمانده نیروهایش به سوى غرب مى گریزند، آنگاه یاران امام مهدى (علیه السلام ) آنها را بازگردانده و بقتل مى رسانند.
از ابن خلیل ازدى ، روایت شده است که گفت : از ابوجعفر (امام باقر) (علیه السلام ) شنیدم که درباره این آیه شریفه ((وقتى آنان خشم و عذاب ما را احساس کنند از آن دیار مى گریزند فرار نکنید و باز گردید به سوى آنچه اسراف مى کردید و خانه هایتان . شاید از شما سئوال شود.)) فرمود:
((وقتى قائم قیام کند و سپاهى بسوى بنى امیه به شام گسیل دارد آنان به سوى روم (غرب ) بگریزند رومیان به آنها گویند ما شما را در سرزمین خود راه ندهیم مگر اینکه به آئین مسیحیت درآئید، آنگاه صلیب به گردن خود آویزند و رومیان آنان را به سرزمین خود راه دهند وقتى یاران قائم (علیه السلام ) به قصد نبرد با رومیان ، رویاروى آنان فرود آیند، رومیان از آنها درخواست امان و صلح کنند اما یاران قائم مى گویند: امان نمى دهیم تا آنکه افرادى را که از ما نزد شماست به ما برگردانید سپس رومیان آنها را به یاران قائم (علیه السلام ) باز مى گردانند و این است معنى فرموده خداوند: ((فرار نکنید و بازگردید به سوى آنچه اسراف مى کردید و خانه هایتان شاید مورد سئوال واقع شوید)) سپس فرمود: او از آنها درباره گنجها سئوال مى کند. در حالیکه او بهتر از هر کس از آنها آگاه است آنها مى گویند واى برما که سخت ستمکار بودیم پیوسته این گفتار: حسرت آمیز برزبانشان بود تا آن که ما همه را طعمه شمشیر مرگ و هلاکت ساختیم .)) (126)
و معنى این جمله که ((هنگامیکه یاران قائم رویاروى آنان قرار مى گیرند، آنها امان مى طلبند)) این است که یاران حضرت ، انبوه نیروهاى خود را در مقابل رومیان گسیل داشته و آنان را تهدید مى کنند و مراد از بنى امیه در این روایت یاران سفیانى است که در دیگر روایات نیز بدان تصریح شده است . بنظر مى رسد که آنها مشاوران و فرماندهان سپاه اویند که داراى موقعیت سیاسى عمده اى مى باشند از این رو ماجراى آنان تا بدانجا کشیده مى شود که ، حضرت مهدى (علیه السلام ) و یارانش رومیان را، در صورت تسلیم نکردن این افراد، تهدید به کارزار مى نمایند.
تلاش سفیانى براى مذهبى جلوه دادن جنبش خود
برگرفته از کتاب : عصر ظهور
با توجه به گسترش آئین اسلام و عظمت یافتن آن تا ظهور حضرت مهدى (علیه السلام ) و با توجه به اینکه جنبش سفیانى در برابر یاوران درفش هاى سیاه و گسترش اسلام ، در حقیقت یک طرح غربى یهودى است ، پژوهشگرى که روایات مربوط به سفیانى را بررسى نماید، دلیلها و نشانه هاى تلاش وى را براین معنى مى یابد از جمله آن خبرها عبارتى است که در نسخه خطى ابن حماد ص 75 آمده است که ((سفیانى در: اثر عبادت بسیار زردرنگ بنظر مى رسد)) از این عبارت چنین برمى آید که او خود را به ظاهر متدین نشان مى دهد و البته این حالت طبق روایت دیگرى تنها در آغاز امر او دیده مى شود.
گاهى به جمع بین حالت تدین و نصرانى بودن او در حالیکه صلیب به گردن دارد و از سرزمین غرب مى آید، اشکال مى شود، ولى ما آنچه را که از حالتهاى سیاستمداران مزدور غرب سراغ داریم اشکال را برطرف مى سازد، حتى برخى از آنها به گونه اى با مسیحیان زندگى مى کنند که نمى توان بین آنها فرق گذارد، آنچنان به آنان نزدیک مى گردند که صلیب زرین به ساعت و یا به گردن خود مى آویزند و به هنگام انجام مراسم در کلیساهاى آنها حضور مى یابند.. تا آینکه او را به جهت تظاهر به نماز و دیانت ، فرمانرواى مسلمانان گردانند تا مسلمانان را با این ترفند که وى از خود آنهاست فریب دهد، بلکه عبارت روایت قبل که ((اهل فضل و دانش ‍ را مى کشد و نابود مى سازد و براى نیل به مقاصد خود، از آنها یارى مى خواهد و هر کس سر باز زند او را به قتل مى رساند))
(127) حاکى از این است که وى به شدت خواستار این است که به جنبش و حکومت خود رنگ اسلامى و شرعى بدهد.
از این رو علماء را بر آن امر وارد مى سازد و شاید کلمه ((آنان را نابود مى سازد)) بجاى کلمه ((آنان را مى آزماید)) اشتباه ذکر شده باشد.
کینه سفیانى نسبت به اهل بیت و شیعیان
برگرفته از کتاب : عصر ظهور
کینه توزى ، از بارزترین ویژگیهاى سفیانى است که روایات مربوط به او از آن یاد مى کند بلکه از آن روایات چنین برمى آید که نقش سیاسى او ایجاد فتنه مذهبى در میان مسلمانان و تحریک تسنن علیه شیعیان تحت شعار یارى اهل سنت است ... در حالیکه وى هوادار زمامداران کفر پیشه غربى و یهودیان و مزدور آنهاست ، از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده است که فرمود:
((ما و اولاد ابوسفیان دو خاندان هستیم که بخاطر خدا با یکدیگر دشمنى داریم .. ما گفتیم خداوند راست گفت و آنها گفتند خداوند دروغ گفت ... ابوسفیان به جنگ پیامبر برخاست و معاویه فرزند ابوسفیان به جنگ على بن ابى طالب رفت و یزید پسر معاویه به نبرد با حسین بن على (علیه السلام ) پرداخت و سفیانى به مصاف حضرت قائم (علیه السلام ) برمى خیزد.)) (128)
همچنین از امام باقر (علیه السلام ) نقل شده است که فرمود:
((گویا من سفیانى (یا رفیق او) را مى بینم که در زمینهاى سرسبز شما در کوفه اقامت گزیده و منادى اوندا مى دهد، هر کس سر یک تن از شیعیان على را بیاورد هزار درهم پاداش اوست ، در این هنگام همسایه بر همسایه حمله برده و مى گوید این شخص از آنهاست ، گردن او را مى زند و هزار درهم جایزه مى گیرد، آگاه باشید که در آن روز، فرمانروائى شما بدست حرامزادگان خواهد بود ... و گویا هم اینک ((شخص نقابدار)) را مى بینم . پرسیدم : شخص نقابدار کیست ؟ فرمود: مردى است از شما که به خواسته شما سخن مى گوید، نقاب مى پوشد، شما را گرد آورده و مى شناسد اما شما او را نمى شناسید و مردان شما را یکایک با عیب جوئى بدنام مى کند، آگاه باشید که او جز زنازاده اى نیست .)) (129)
البته ما در لبنان ، نمونه هایى از این نقابدارها را که از مزدوران یهود و فالانژها و دیگران هستند دیده ایم که باهم به مناطق تحت نفوذ مسلمانان وارد شده و در حالیکه چهره هاى سیاه خود را زیر ماسکهاى سیاه رنگ یا رنگهاى دیگر مخفى ساخته اند مؤ منان را شناسائى و به همدستان خود معرفى مى کنند و آنها مسلمانان انقلابى را محاصره و دستگیر و زندانى مى کنند و یا به قتل مى رسانند و سفیانى از دست آموزان این دشمنان است و نقابداران وى از نوع نقابداران این گروه هستند.
روایت دیگرى نیز وجود دارد که مى گوید:
((سواران سفیانى به جستجوى اهل خراسان مى آیند و شیعیان آل پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم را در کوفه مى کشند، آنگاه اهل خراسان در جستجوى حضرت مهدى (علیه السلام ) بیرون مى آیند.))
و ما سیاست سفیانى را در سرزمین شام ، با شیعیان در روایت مربوط به آغاز جنبش وى از ((وادى یابس )) (دره خشک ) بیان خواهیم کرد.




حامد خسروابادی ::: شنبه 87/1/10::: ساعت 3:45 عصر

جنبش سفیانى     
برگرفته از کتاب : عصر ظهور
سفیانى از شخصیتهاى بارز در نهضت حضرت مهدى (علیه السلام ) است . او دشمن سرسخت و رویاروى آن حضرت مى باشد، هر چند که امام (علیه السلام ) در حقیقت با نیروهاى کافرى که از سفیانى پشتیبانى مى کنند ربروست ، چنانکه آشنا خواهید شد.
روایات تصریح کرده است که خروج سفیانى از وعده هاى حتمى خداوند است ، از امام زین العابدین (علیه السلام ) روایت شده است که فرمود:
((امر قائم از سوى خداوند حتمى است و امر سفیانى نیز از جانب خداوند قطعى مى باشد و قائم ظهور نمى کند مگر پس از آمدن سفیانى )) (114)
روایات مربوط به سفیانى متواتر اجمالى است (115) و پاره اى از آنها متواتر لفظى است (116) و اینک ما شمه اى از چگونگى شخصیت و جنبش او را ذکر کرده سپس به ارائه اخبار آن بطور پیوسته ، آنطور که روایات نقل کرده اند مى پردازیم .
بیوگرافى سفیانى
برگرفته از کتاب : عصر ظهور
بین دانشمندان اسلامى اتفاق نظر است که وجه تسمیه او به سفیانى به خاطر نسبت داشتن با ابوسفیان است ، چرا که وى از تبار ابوسفیان بشمار مى آید، همانگونه که فرزند زن جگرخوار نیز مى باشد به علت نسبت وى با جده اش هند زن ابوسفیان که در جنگ احد وقتى حمزه سیدالشهداء به شهادت رسید هند کوشید تا جگر حمزه را از فرط کینه بدندان بکشد.
از امیرمؤ منان على (علیه السلام ) نقل شده است که فرمود:
((فرزند هند جگرخوار از وادى یابس (دره خشک ) خروج مى کند. او مردى است چهارشانه و بدقیافه ، داراى سرى بزرگ ، بر صورت او اثر آبله پیداست وقتى او را مى بینى پندارى که یک چشم دارد، نامش ‍ عثمان و پدرش عیینه (عنبسه نسخه بدل ) او از فرزندان ابوسفیان است وارد سرزمین قرار و معین (با آرامش و آبى گوارا) مى شود و بر بالاى منبر آنجا قرار مى گیرد.)) (117)
میان شیعه معروف است که او از اولاد عنبسه پسر ابوسفیان است و شاید از این رو آن را عیینه دانسته اند که کلمه عیینه در روایت با عنبسه اشتباه شده است . و در روایتى دیگر که شیخ طوسى آن را روایت کرده است وى را از فرزندان عتبه پسر ابوسفیان یاد مى کند. (118) و فرزندان ابوسفیان پنج نفرند: عتبه ، معاویه ، یزید، عنبسه و حنظله .
ولى در یکى از نامه هاى امیرمؤ منان (علیه السلام ) به معاویه ، بطور صریح آمده است که سفیانى از فرزندان معاویه است .
((اى معاویه ، مردى از فرزندان تو، بدخوى و ملعون و سبک مغز و ستمکار و واژگون دل و سختگیر و عصبانى است . خداوند رحمت و مهر را از قلب او برده است دائى هاى او همچون سگ خون آشام اند. گوئیا من ، هم اینک او را مى بینم اگر مى خواستم او را نام مى بردم و توصیف مى کردم که او پسرى چند ساله است ، لشکرى به سوى مدینه گسیل مى دارد. آنها وارد مدینه مى شوند و بیش از اندازه دست به کشتار و فحشاء مى زنند در این حال مردى پاک و پرهیزکار از آنها فرار مى کند، کسى که زمین را از عدل و داد سرشار خواهد ساخت همانگونه که از ظلم و ستم لبریز شده است و من نام او را مى دانم و مى دانم که در آن روز چند سال دارد و نشانه اش چیست .))
از امام باقر (علیه السلام ) نقل شده است که فرمود:
((او از فرزندان خالد پسر یزید پسر ابوسفیان است )) (119)
و ممکن است جدش عنبسه یا عتبه یا عیینه یا یزید از نسل معاویه پسر ابوسفیان باشد که در این صورت اشتباه ، برطرف مى شود.
و مشهور نزد علماى سنت این است که نام وى عبدالله است و در نسخه خطى ابن حماد ص 74 نامش عبدالله پسر یزید است و نیز در روایتى از منابع ما نام او عبدالله آمده است
(120) ولى همچنانکه گفتیم ، مشهور این است که نام او عثمان است .




حامد خسروابادی ::: شنبه 87/1/10::: ساعت 3:45 عصر

شب معراج و نشانه هاى ظهور
در حدیث مبارکى که ابن عباس از زبان پر نور آورنده اسلام حضرت محمد بن عبد الله (ص ) نقل کرده به نشانه هایى در رابطه با قیام جهانى حضرت صاحب الامر(ع ) تصریح شده است که به نظر خوانندگان عزیز مى رسد:
ابن عباس مى گوید: در شب معراج مطالبى به رسول اکرم (ص ) وحى شد که باید به وجود مقدس حضرت امیر المؤ منین (ع ) خبر داده شود و نیز به ائمه بعد از آن حضرت . بعد فرمودند که خداوند براى آخرین آنها نشانه هایى بیان فرمودند:
1 - عیسى بن مریم پشت سر آن بزرگوار نماز مى خواند .
2 - زمین را پر از عدل و داد مى کند چنانچه پر از ظلم و جور شده باشد .
3 - بندگان را به وسیله او (امام عصر) از هلاکت نجات مى دهم .
4 - گمراهان را به وسیله او هدایت مى کنم .
5 - نابینایان و بیماران را به وسیله او شفا مى دهم .
عرض کردم خداوندا! آن کى خواهد شد؟ خطاب رسید:
6 - هرگاه علم از میان برداشته شود و جهل و نادانى به جاى آن نشیند .
قرائت قرآن زیاد اما به آن کم شود .
7 - قتل و کشتار زیاد شود .
8 - فقها و هدایت کنندگان واقعى کم شوند (اشاره است به وجود علماى ربانى ) .
9 - علماى فاسق (بى عمل ) و خیانتکار زیاد شوند (آنان که دین را به فکر خود معنى مى کنند) .
10 - شعرا زیاد شوند .
11 - امت شما قبرستانها را مساجد قرار دهند .
12 - قرآنها را زینت کنند .
13 - مساجد را مجلل بسازند .
14 - جور و فساد زیاد شود .
15 - منکرات ظاهر شود .
16 - امت شما امر به منکر کنند .
17 - پیروان شما نهى از معروف کنند .
18 - مردها به مردها اکتفا کنند (لواط) .
19 - زنان به زنان قناعت کنند (مساحقه ) .
20 - زمامداران کافر شوند .
21 - دوستان حکمرانان گنهکار باشند .
22 - یاوران آنها ستمگران باشند .
23 - صاحبان راءى و نظر از آنان فاسقان باشند .
24 - سه خسوف در دنیا واقع شود: یکى خسوف در مشرق ، خسوف دیگر در مغرب و خسوف سوم در جزیره العرب .
25 - خراب شدن بصره به دست یکى از ذرارى تو (سید) که زنگیها دنبالش را بگیرند.
26 - قیام مردى از اولاد امام حسین (ع ) .
27 - ظهور دجال و قیامش از سجستان .
28 - خروج سفیانى .

بر گرفته از کتاب نشانه های ظهور

متن عربی حدیث هم موجود است اگر خواستید انرا هم میگذارم




حامد خسروابادی ::: شنبه 87/1/10::: ساعت 3:37 عصر

سیمای حضرت مهدی

پیامبر اکرم (ص ) :

مهدی از منست, پیشانی باز و نورانی وبینی کشیده و باریک دارد .

رسول اکرم (ص) سیمای درخشان ان حضرت را به هنگام قیام پیروز مندانه اش را چنین ترسیم میکند

 

دیدگان مبارکش سرمه کشیده، محاسنش پر مو و بر گونه ی راست او خالی جذاب است

 

گویی مردی است از« شنوءه » و بر دوش او دو عبا است از « قطوان »

شنوءه منطقه ایست در یمن که قبیله ی ازد به انها منسوب است. مردان این منطقه در زیبایی ضرب المثل اند و قطوان نام محلی در کوفه و محل دیگری در سمرقند است .

امیرمومنان علی (ع) می فرمایند :

 

مهدی دیدگانی مشکی ، موهایی پرپشت ، چهره ای چون ماه تابان ، پیشانی باز و درخشان ، خالی بر گونه ی راست و نشانی ( چون مهر نبوت در میان دو کتف ) دارد .

 

شکمی چاق ، اندامی متناسب ، دندانهایی شفاف و شانه هایی پهن دارد .

 

چهره ای زیبا و موهایی جاذب دارد که بر شانه هایش فرو ریخته و درخشندگی چهره اش بر مشکی محاسن شریفش غلبه می کند .

    امام صادق (ع) می فرمایند :

صورتی زیبا ،گندمگون و چهره ای گلگون

 

ابروهایی کشیده ، صورتی نیکو ، دیدگانی مشکی ، بینی باریک . نیکو خمیده و پیشانی باز و درخشان      




حامد خسروابادی ::: شنبه 87/1/10::: ساعت 3:37 عصر

السلام عیک یا صاحب الزمان

وقتی بهار با سپیدی شکوفه‏هایش از دریچه‏ی چشمانم سرک می‏کشد،

موج اشکی فرو خفته، از درون سینه‏ی تنگم به دیواره‏ی دل می‏کوبد و تو را می‏جوید.
بهار زیباست، لطیف و دوست داشتنی است،

اما بی‏تو ای زیباترین! ای لطیف‏ترین! ای بهار جان و ای طراوت بهاران!

هیچ زیبایی، دلم را بر نمی‏انگیزد؛ که دل در فراق تو سوخته دارم و نگاه در راه تو دوخته.
                             ای بهاری‏ترین فصل‏ها!  ای سبزترین بهاران!

دور از نگاه مهربان تو، دور از عنایت رحیمانه‏ی تو و دور از سرانگشت لطف تو، خزانیم و سرد، خشکیم و عطشناک. فراق تو برف سپید کهولت بر چهره‏مان می‏نشاند.

بیا که با تو بهاری شویم، بروییم و بیدار گردیم؛ که روییدن، تنها به زلال عشق تو معنا می‏یابد و باقی روییدن‏ها، ماندن است و پژمردن.

 

  

العجل       العجل        العجل

یا مولای یا صاحب الزمان




حامد خسروابادی ::: شنبه 87/1/10::: ساعت 3:36 عصر

1- توجّه امام مهدى(علیه السلام) به شیعیان خویش

«إِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَ لا ناسینَ لِذِکْرِکُمْ، وَ لَوْ لا ذلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللاَّْواهُ، وَ اصْطَلَمَکُمُ الاَْعْداءُ. فَاتَّقُوا اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ وَ ظاهِرُونا.»:

ما در رعایت حال شما کوتاهى نمى کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ایم ، که اگر جز این بود گرفتارى ها به شما روى مى آورد و دشمنان، شما را ریشه کن مى کردند. از خدا بترسید و ما را پشتیبانى کنید.

2- عمل صالح و تقرّب به اهل بیت(علیهم السلام)

«فَلْیَعْمَلْ کُلُّ امْرِء مِنْکُمْ بِما یُقَرَّبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنا، وَلْیَتَجَنَّبْ ما یُدْنیهِ مِنْ کَراهِیَّتِنا وَ سَخَطِنا، فَإِنَّ امْرَأً یَبْغَتُهُ فُجْأَةً حینَ لا تَنْفَعُهُ تَوْبَةٌ، وَ لا یُنْجیهِ مِنْ عِقابِنا نَدَمٌ عَلى حَوْبَة.»:

هر یک از شما باید به آنچه که او را به دوستى ما نزدیک مى سازد، عمل کند و از آنچه که خوشایند ما نبوده و خشم ما در آن است، دورى گزیند، زیرا خداوند به طور ناگهانى انسان را مى گیرد، در وقتى که توبه برایش سودى ندارد و پشیمانى او را از کیفر ما به خاطر گناهش نجات نمى دهد.

?- تسلیم در مقابل دستورهاى اهل بیت(علیهم السلام)

«فَاتَّقُوا اللّهَ، وَ سَلِّمُوا لَنا، وَ رُدُّو الاَْمْرَ إِلَیْنا، فَعَلَیْنَا الاِْصْدارُ، کَما کانَ مِنَّا الاِْیرادُ، وَ لا تَحاوَلُوا کَشْفَ ما غُطِّىَ عَنْکُمْ، وَ اجْعَلُوا قَصْدَکُمْ إِلَیْنا بِالْمَوَدَّةِ عَلَى السُّنَّةِ الْواضِحَةِ.»:

از خدا بترسید و تسلیم ما شوید و کارها را به ما واگذارید، بر ماست که شما را از سرچشمه، سیراب برگردانیم، چنان که بردن شما به سرچشمه از ما بود، در پى کشف آنچه از شما پوشیده شده نروید. مقصد خود را با دوستى ما بر اساس راهى که روشن است به طرف ما قرار دهید.

?- تحقّق حتمى حقّ

«أَبَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لِلْحَقِّ إِلاّ إِتْمامًا وَ لِلْباطِلِ إِلاّ زَهُوقًا، وَ هُوَ شاهِدٌ عَلَىَّ بِما أَذْکُرُهُ.»:

خداوند مقدّر فرموده است که حقّ به مرحله نهایى و کمال خود برسد و باطل از بین رود، و او بر آنچه بیان نمودم گواه است.

?- خلقت هدفدار و هدایت پایدار

«إِنَّ اللّهَ تَعالى لَمْ یَخْلُقِ الْخَلْقَ عَبَثًا وَ لا أَهْمَلَهُمْ سُدًى بَلْ خَلَقَهُمْ بِقُدْرَتِهِ وَ جَعَلَ لَهُمْ أَسْماعًا وَ أَبْصارًا وَ قُلُوبًا وَ أَلْبابًا ثُمَّ بَعَثَ إِلَیْهِمُ النَّبِیّینَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ، یَأْمُرُونَهُمْ بِطاعَتِهِ وَ یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ مَعْصِیَتِهِ وَ یُعَرِّفُونَهُمْ ما جَهِلُوهُ مِنْ أَمْرِ خالِقِهِمْ وَ دینِهِمْ وَ أَنـْزَلَ عَلَیْهِمْ کِتابًا، وَ بَعَثَ إِلَیْهِمْ مَلائِکَةً یَأْتینَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَنْ بَعَثَهُمْ إِلَیْهِمْ بِالْفَضْلِ الَّذى جَعَلَهُ لَهُمْ عَلَیْهِمْ.»:

خداوند متعال، خلق را بیهوده نیافریده و آنان را مهمل نگذاشته است، بلکه آنان را به قدرتش آفریده و براى آنها گوش و چشم و دل و عقل قرار داده، آن گاه پیامبران را که مژده دهنده و ترساننده هستند به سویشان برانگیخت تا به طاعتش دستور دهند و از نافرمانى اش جلوگیرى فرمایند و آنچه را از امر خداوند و دینشان نمى دانند به آنها بفهمانند و بر آنان کتاب فرستاد و به سویشان فرشتگان برانگیخت تا آنها میان خدا و پیامبران ـ به واسطه تفضّلى که بر ایشان روا داشته ـ واسطه باشند.




حامد خسروابادی ::: شنبه 87/1/10::: ساعت 3:35 عصر


چقدر منتظریم ؟!

 

آیا این بی‌انصافی نیست که امام زمانمان بیش از 1170 سال منتظر ما باشد و ما به عنوان یک شیعه یک سال، یا چند ماه و یا حتی چند لحظه منتظر او نباشیم؟

او با محبتی غیرقابل وصف، شب‌ها در مناجاتش با خدا از ما یاد کرده و می‌کند، اما ما یا هرگز از او یادی نمی‌کنیم و یا همواره به فکر حوائج شخصی خودمان هستیم.

در واقع ما خیلی بی‌انصافیم، چرا که عامل اصلی غیبت آقا ماییم و در عین حال فکر می‌کنیم هیچ تقصیری در غیبت آقا نداریم!

آیا برای جامعه بشری زشت نیست که خداوند نجات دهنده آنها را، یازده قرن قبل برای هدایت آنان انتخاب کند و حتی آن بزرگوار به مردم بفرماید: اگر به طور یکپارچه مرا بخوانید هرگز از دیدار من محروم نخواهید شد، ولی هیچ کس ندای او را پاسخ نداده و همه او را به نسل‌های آینده حواله بدهد و بگویند حالا که امام زمان (عج) ظهور نخواهد کرد!

اگر کوفیان 25 سال امیرالمومنین (ع) را خانه نشین کردند، ما با این تفکر غلط که هنوز خیلی به ظهور آقا مانده، امام زمانمان را حدود 1172 سال، خانه‌نشین کرده‌ایم. اگر جد غریبش در صحرای کربلا چند مرتبه ندای « هل من ناصر ینصرنی » را سر داد و به شهادت رسید، اما امام عصر (عج) هزاران مرتبه این ندا را به گوش ما رسانده‌اند.

براستی چند نفر از ما عملا به این ندا پاسخ داده‌ایم ؟

چند درصد از وقت ما متعلق به آقاست؟

چقدر مهدی فاطمه (علیهما السلام) را شناخته و چند نفر را با او آشنا کرده‌ایم؟

چقدر در مظلومیت، تنهایی و مهجوریت او مقصریم؟

مهدی فاطمه هم منتظر است!

گفتم شبی به مهدی، (عج) از تو نگاه خواهم                    گفتا که من هم از تو، ترک گناه خواهم

با تشکر از :    

www.gole-entezar.blogfa .com




حامد خسروابادی ::: شنبه 87/1/10::: ساعت 3:33 عصر

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 1


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :4837
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>آرشیو شده ها<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<