نبرد بزرگ قرقیسیا
برگرفته از کتاب : عصر ظهور
در روایات مربوط به سفیانى ، جنگ قرقیسیا که در مرزهاى سوریه عراق ترکیه بوقوع مى پیوندد حادثه اى خارج از روال طبیعى جنبش سفیانى و حوادث زمان ظهور بنظر مى رسد.. از این رو هدف اصلى سفیانى از جنگ عراق سلطه یافتن برآن کشور و ایجاد مقاومت در برابر نیروهاى ایرانى و زمینه سازان ظهور حضرت ، که از مسیر عراق به سوى سوریه و قدس پیش مى روند خواهد بود. ولى در راه عراق در اثر حادثه عجیبى جنگ قرقیسیا رخ مى دهد و آن حادثه پیدا شدن گنجى در مجراى فرات و یا نزدیک مجراى رود فرات است . بطوریکه عده اى از مردم براى دست یافتن به آن ، دست به تلاش مى زنند و آتش جنگ بین آنها شعله ور مى شود و بیش از صدهزارتن از آنها کشته مى شوند و هیچیک به پیروزى قطعى نمى رسند و به آن گنج دست نمى یابند. بلکه همگى از آن منصرف شده و به مسائل دیگر مشغول مى شوند.
منطقه قرقیسیا بطورى که در معجم البلدان آمده ، شهر کوچکى است در نزدیکى مدخل نهر خابور در رود فرات و امروز خرابه هاى آن نزدیک شهر ((دیرزور)) سوریه قرار دارد و نزدیک مرزهاى سوریه عراق است و به مرزهاى ترکیه سوریه نیز نسبتا نزدیک مى باشد.
با وجود پیچیدگى و ابهام برخى از جوانب نبرد قرقیسیا، همچون انگیزه ایجاد آن و طرفهاى درگیر آن غیر از سفیانى و پایان آن .. روایات ، وقوع آن را به صراحت و قاطعیت بیان مى کند و با اوصاف بزرگى آن را وصف مى نماید. مانند روایت ذیل که از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده است که فرمود:
((همانا خداوند، در قرقیسیا سفره پر از طعامى دارد که سروش آسمانى از آن خبر مى دهد و ندا مى کند اى پرندگان آسمان و اى درندگان زمین بشتابید براى سیر شدن از گوشت تن ستمگران )) (143)
اینکه صحنه نبرد قرقیسیا به خوان و سفره الهى توصیف شده از این جهت است که درگیرى ستمگران با هم و ضعیف کردن نیروهاى یکدیگر از تقدیرات خداوند متعال است که به شکست آنها بدست حضرت مهدى (علیه السلام ) کمک مى کند. از این رو سفیانى بعد از این جنگ وارد عراق مى شود در حالیکه بخشى از نیروهاى خود را از دست داده است ، ایرانیان زمینه ساز، او را شکست مى دهند.. آنگاه حضرت مهدى (علیه السلام ) با ترکان که پس از شکست سفیانیان در نبرد قرقیسیا طرف درگیر در آن کار زار بوده اند. وارد نبرد مى شود.
چنانکه روایت اشاره مى کند، عرضه نبرد، بیابان خشک و بى آب و گیاه است و آنها اجساد کشتگان خود را دفن نمى کنند و یا قادر به دفن آنها نیستند، از این رو پرندگان آسمان و درندگان زمینى از گوشت لاشه هاى آنها شکم خود را سیر مى کنند و اینکه سربازان کشته شده نیز ستمگرند زیرا که آنها سربازان جباران و ستم پیشگان مى باشند. یا اینکه در میان آنها شمار زیادى از افسران و فرماندهان ستمکار از دو طرف وجود دارد.
از امام باقر (علیه السلام ) نقل شده که فرمود:
((سپس سفیانى با ابقع روبرو مى شود و با یکدیگر کارزار مى کنند، سفیانى او و همراهانش و اءصهب را به قتل مى رساند. آنگاه هیچ تصمیمى جز حمله به عراق ندارد سپاه خود را به قرقیسیا رسانده و در آنجا وارد نبرد مى شود، در این درگیرى صدهزار ستمگر کشته مى شود... و سفیانى لشکرى به تعداد هفتاد هزار نفر را به سوى کوفه گسیل مى دارد.)) (144)
برخى روایات ، تعداد کشتگان را یکصد و شصت هزار و بعضى بیش از آن یاد مى کنند، چه بسا صد هزار تن از ستمگران باشند همانگونه که این روایت مى گوید و بقیه از سربازان عادى و مزدوران و سایر مردم محروم باشند.
اما گنج مورد نزاع ، روایاتى چند در این باره آمده است که روشن ترین آنها در نسخه خطى ابن حماد از پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم است که فرمود:
((رود فرات ، از کوهى از طلا و نقره پرده برمى دارد و آن را آشکار مى سازد بر سر آن جنگ و درگیرى بوجود مى آید بگونه ایکه از هر نه تن هفت تن کشته مى شوند. پس هرگاه شما آن را درک کردید به آن نزدیک نشوید.)) (145)
و نیز در همین نسخه آمده است :
((فتنه چهارم هیجده سال بطول مى انجامد، سپس در آنهنگام که باید پایان مى پذیرد و تحقیقا نهر فرات از کوهى از طلا پرده برمى دارد و مردم براى رسیدن به آن به جان یکدیگر مى افتند و از هر نه تن هفت تن کشته مى شوند.))
مراد از فتنه چهارم در این روایت ، اگر سلطه و استیلاى غرب و دیگر ملتها برمسلمانان باشد، چنانکه روایات به آن تصریح مى کند، آن فتنه طولانى خواهد بود. و اینک حدود یک قرن بر آن مى گذرد. و اگر منظور فتنه داخلى سرزمین شام باشد که ناشى از فتنه چهارم ، یعنى فتنه فلسطین است ، که در این جهت ممکن است جنگ داخلى لبنان ، آغاز این هیجده سال باشد.
و احتمال دارد آن گنج یاد شده ، معادن طلا و نقره اى باشد که در آنجا کشف خواهد شد و مورد اختلاف بین سه دولت و حامیان آنها واقع مى گردد، یا اینکه آن گنج ، نفت و یا معادن دیگر باشد.. من شنیده ام منطقه قرقیسیا از لحاظ نفت و دیگر معادن حتى اورانیوم غنى مى باشد و عملیات حفارى و تحقیقات در آن ، در حال اجراء بوده و از نتایج مثبتى برخوردار است .. منزه است خدایى که مقدار و مالکیت هر چیز در دست اوست .
اما طرف مقابل سفیانى در این نبرد: از نظر اکثر روایات ترکان هستند. ولى منظور از ترکان در اینجا چیست ؟ آنچه به نظر مى رسد و به طبیعت امور نزدیک تر است اینکه آنها سپاهیان ترک زبان هستند، چرا که درگیرى و نزاع بر سر دارائى اى است که نزدیک مرزهاى سوریه و ترکیه وجود دارد اما طرف سوم که در عراق است درگیر اوضاع داخلى خود و وجود دو دستگى در آن مى باشد، دسته اى طرفداران یمنى ها و ایرانیان زمینه ساز ظهور حضرت گروهى هواداران سفیانى مى باشند. اما قرینه هاى زیادى وجود دارد که این احتمال که مراد از ترکان در اینجا روسها باشد را تاءیید مى کند. بویژه روایاتى که خاطرنشان مى سازد آنها قبل از خروج سفیانى ، در جزیره ربیعه یا دیار بکر نزدیک قرقیسیا فرود مى آیند. و روایاتى که مى گوید سفیانى با ترکان به نبرد مى پردازد و سپس بدست حضرت مهدى (علیه السلام ) ریشه کن مى شوند و نخستین لشکرى را که آن حضرت براى جنگ با ترکان گسیل مى دارد آنها را شکست مى دهند و ظاهرا منظور از جزیره که در روایات متعدد یاد شده است و نیروهاى ترک زبان قبل از سفیانى در آنجا فرود مى آیند، همان منطقه اى است که به این اسم نامیده شده و با توجه به مطلق بودن و اضافه نشدن آن به اسم دیگر، جزیرة العرب و مانند آن نیست ، چنانکه مراد از فرود آمدن نیروهاى رومى در رمله چنانکه از روایات استفاده مى شود، همان رمله فلسطین است .
آرى از روایات گذشته مربوط به گنج و اینکه پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم مسلمانان را از شرکت در نزاع برسر آن گنج نهى فرمود و از عبارت ((مردم براى رسیدن به آن به جان یکدیگر مى افتند)) استفاده مى شود که طرفهاى درگیر برسر گنج ، مسلمانان مى باشند ولى این مطلب مانع از آن نیست که دولت ترکیه طرف درگیر نباشد و ترکان روسى و یا هواداران ترکان ، آن دولت را یارى نکنند، چنانکه این تعبیر درباره آنان ، در روایات فرو آمدن نیروهاى آنان در جزیره وارد شده است . اما رومیان و مغربى ها که در برخى از روایات آمده است ، از طرفهاى درگیر در جنگ قرقیسیا هستند اما آن نشانه ها اندک و ضعیف است . و ممکن است ورود آنان براى کمک به سفیانى یا دیگران باشد.
اما نیروهاى اصلى و دشمنان سفیانى و هواداران و یاوران حضرت مهدى (علیه السلام )، یمنى ها و ایرانیان هستند که در نبرد قرقیسیا دخالت نمى کنند چرا که آن جنگ میان دشمنان آنها برقرار است ولى انگیزه مهمتر با توجه به ظواهر روایات ، اشتغال آنان به حوادث ظهور در حجاز و تلاش براى ارتباط و ایجاد وحدت نیروها با نیروى امام مهدى (علیه السلام ) است که آغاز نهضت ظهور آن حضرت در مکه مى باشد. البته ممکن است علت آن ، شعله ور شدن جنگ جهانى باشد که احتمال بیشتر مى دهیم بخشى از آن در این مرحله بوقوع بپیوندد. (که در این باره سخن خواهیم گفت .)
ابن حماد از على (علیه السلام ) روایت مى کند که حضرت فرمود:
((وقتى سواران سفیانى به سوى کوفه بحرکت درآیند او گروهى را در پى اهل خراسان مى فرستد در حالیکه اهل خراسان به طلب حضرت مهدى (علیه السلام ) بیرون مى آیند.)) (146)
درفش سرخ سفیانى
برگرفته از کتاب : عصر ظهور
برخى از روایات این مطلب را یاد نموده است ، مانند روایتى که در بحار از امیرمؤ منان (علیه السلام ) ضمن روایتى طولانى نقل شده است :
((و آن را نشانه ها و علامتهایى است و خروج سفیانى با درفش سرخ همراه است و فرمانده آن مردى از قبیله بنى کلب است .)) (130)
این پرچم سرخ رمز برترى جوئى و سیاست خون آشامى وى مى باشد.
از وادى یابس (دره خشک ) تا دمشق
برگرفته از کتاب : عصر ظهور
در اینکه سفیانى جنبش خود را از خارج دمشق از منطقه حوران یا درعا در مرز سوریه اردن آغاز مى کند، روایات تقریبا همداستانند، البته روایات ، منطقه خروج وى را وادى یابس و اءسود (دره خشک و سیاه ) مى نامند.
در نسخه خطى ابن حماد از محمد بن جعفر بن على نقل شده است که گفت :
((سفیانى از فرزندان خالد پسر یزید پسر ابوسفیان ، مردى است با سرى درشت و چهره اى آبله گون ، در چشمش نقطه اى سفید پیداست او از ناحیه اى از شهر دمشق که وادى یابس (دره خشک ) نامیده مى شود با هفت نفر که یکى از آنها درفشى پیچیده با خود دارد، خروج مى کند.)) (136)
و در صفحه 74 همین نسخه آمده است که آغاز حرکت سفیانى ((از قریه اى در غرب شام به نام اءندرا همراه 7 نفر مى باشد)) و در صفحه 79 از ارطاة بن منذر آمده است که گفت : ((مردى بدسیما و ملعون از مندرون در شرق بیسان در حالیکه برشترى سرخ سوار و تاجى برسر نهاده است ، خروج مى کند.))
ابن حماد، روایات متعددى از تابعین آورده است که آنها را به پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم یا اهل بیت (علیه السلام ) نسبت نداده اند، این روایات درباره سفیانى و آغاز جنبش او مطالبى بیان کرده که به افسانه بیشتر شباهت دارد... مثل اینکه
((او در عالم خواب دیده مى شود به او مى گویند برخیز و قیام کن وى سه چوب نى در دست دارد به هر کس که آنها رابزند مرگ او حتمى است .)) (137)
ولى صرف نظر از روایات مبالغه آمیز و بیانگر امور غیر عادى ، روایات دیگرى هست که از جنبش سریع و شدید سفیانى حکایت دارد و شدت یورش وى نزد راویان شیعه امرى شناخته شده است ، بطوریکه یکى از راویان ، درباره اینکه شیعیان هنگام خروج سفیانى چه باید بکنند، از امام صادق (علیه السلام ) سؤ ال مى کند.
از حسین بن ابى العلاء حضرمى چنین روایت شده است که گفت :
((از ابوعبدالله (امام صادق (علیه السلام )) پرسیدم : وقتى سفیانى خروج کند ما شیعیان چه بکنیم ؟ حضرت فرمود: مردان چهره خود را از او بپوشانند و به زن و فرزندان آسیبى نمى رسد و چون برپنج شهر، یعنى شهرهاى شام مسلط شد، شما به سوى صاحب خود (حضرت مهدى (علیه السلام )) کوچ کنید.)) (138)
بنظر مى رسد که سرسخت ترین سفیانى ابقع و هوادارانش مى باشند که مراد از بنى مروان در روایت ابن حماد نیز همین ها مى باشند آنجا که مى گوید:
((او برمروانى چیره شده و او را بقتل مى رساند سپس بنى مروان را سه ماه کشتار مى کند، آنگاه روى به اهل مشرق (ایرانیان ) مى آورد تا این که وارد کوفه مى شود)) (139)
برخى روایات ، نشانگر این معنى است که شیعیان منطقه شام هنگام خروج سفیانى ، از دشمنان عمده وى شمرده نمى شوند، بلکه طرفداران اءبقع و اءصهب هستند که دشمنان شیعه و سفیانى هر دو محسوب مى شوند، از امام باقر (علیه السلام ) روایت شده است که فرمود:
((سفیانى ، براى انتقام گرفتن از دشمنانتان به نفع شما کافى است و او براى شما از نشانه هاست با آنکه ، آن فاسق اگر خروج مى کرد شما یکى دو ماه بعد از خروج او مى ماندید و از ناحیه او به شما ضررى نمى رسید تا آنکه جمعیت زیادى را قبل از شما بقتل برساند. بعضى از یاران از آن حضرت پرسیدند: در آن وقت وظیفه ما نسبت به زن و فرزندمان چیست ؟ امام فرمود: مردان شما خود را از او بپوشانند زیرا که هراس و شرارت او البته برشیعیان ماست ، اما زنان ان شاالله به آنها ضررى نمى رسد. پرسیدند: مردان کجا بروند و از او به کجا بگریزند؟ امام فرمود: هر کس مى خواهد از شر آنها بگریزد به مدینه یا مکه و یا شهر دیگر برود.. ولى شما باید به مکه روى آورید که آنجا محل اجتماع شماست . و این فتنه نه ماه به مدت باردارى زن طول مى کشد و بخواست خدا بیش از آن نخواهد شد.)) (140)
این روایت حاکى از این است که هجوم سفیانى برشیعیان ، در شام ، در ماه رمضان پس از خروج وى خواهد بود. همچنین روایات یادآور مى شوند که سلطه او بر منطقه قدرتمندانه و مطلق است بگونه اى که برتمام مشکلات داخلى پیروز مى گردد.
((مردم شام از او اطاعت مى کنند. بجز دسته هایى از پویندگان حق که خداوند آنها را از شرّ خروج همراه وى حفظ مى کند)) (141)
برخى از راویان ، از این روایت اینگونه مى فهمند که شیعیان لبنان و سرزمین شام در قلمرو حکومت سفیانى قرار نمى گیرند و از او اطاعت نخواهند کرد. البته این امر امکان پذیر است و کمترین دلیل بر آن ، جدا شدن گروههایى از اهل شام از گردن نهادن به فرمان اوست . چه اینکه جمعیت هاى آگاه ، از شیعیان و غیر شیعیان که از مصونیت الهى برخوردارند از مشارکت در جنبش سفیانى و عملیات نظامى وى در عراق و حجاز سرپیچى مى کنند. و بعید نیست که آنها داراى وضع سیاسى ویژه اى باشند که با دیگر هموطنان عادى در دولت سفیانى متفاوت باشد و آنها را تا این اندازه مستقل ساخته باشد نظیر لبنان کنونى نسبت به سوریه .
به هر حال ، وقتى سفیانى از استیلاى خود بر منطقه آسوده خاطر مى شود، عملیات مهم برون مرزى خود را آغاز مى کند، از جمله سپاه بزرگ خود را جهت رویارویى با ایرانیان زمینه ساز، آماده مى کند.
((سفیانى تلاش و کوشش خود را صرفا متوجه عراق مى کند و سپاه وى وارد قرقیسیا مى شود و در آنجا به کارزار مى پردازد.)) (142)
پلیدى و سرکشى سفیانى
برگرفته از کتاب : عصر ظهور
راویان حدیث ، در نفاق و بدسرشتى و دشمنى او با خدا و پیامبرش صلى الله علیه و آله وسلم و حضرت مهدى (علیه السلام ) اتفاق نظر دارند و روایاتى که شیعه و سنى درباره شخصیت و کردار او نقل کرده اند یکسان یا تقریبا نزدیک بهم است ، چنانکه از این قبیل روایت شده است که گفت :
((سفیانى بدترین فرمانرواست ، دانشمندان و اهل فضل را مى کشد و نابود مى سازد و از آنها براى رسیدن به مقاصد خود یارى مى خواهد هرکس سر باز زند او را به قتل مى رساند.)) (121)
و در جائى دیگر از ارطاة نقل شده است که گفت :
((سفیانى در مدت شش ماه کسانى را که نافرمانى وى کنند مى کشد و با اره آنها را سر مى برد و در دیگها مى پزد.)) (122) و از ابن عباس روایت شده است که گفت :
((سفیانى خروج مى کند و دست به کشتار مى زند حتى شکم زنان را مى درد و اطفال را در دیگهاى بزرگ مى جوشاند.)) (123)
از امام باقر (علیه السلام ) روایت شد است که فرمود:
((اگر سفیانى را مشاهده کنى ، در واقع پلیدترین مردم را دیده اى . وى داراى رنگى بور و سرخ و کبود است ، هرگز سر به بندگى خدا فرو نیاورده مکه و مدینه را ندیده است مى گوید: پروردگارا انتقام من با آتش است .)) (124)
فرهنگ و گرایش سیاسى سفیانى
برگرفته از کتاب : عصر ظهور
روایات ، نشانگر این معناست که سفیانى فرهنگ و آموزش غربى دارد و چه بسا در همانجا نشو و نما کرده باشد. در کتاب غیبت طوسى از بشر بن غالب بصورت مرسل روایت شده است که گفت :
((سفیانى در حالیکه رهبرى گروهى را بعهده دارد مانند شخص نصرانى صلیب برگردن دارد و از سرزمین رومیان روى مى آورد.)) (125)
در روایت کلمه منتصر آمده اما در اصل باید ((متنصر)) باشد، چنانکه در بحار ج 52 ص 217 آمده است ، یعنى ، مسلمان مسیحى شده . و جمله ((از سرزمین رومیان مى آید)) یعنى کسى که از سرزمین روم (غرب ) به شام مى آید و آنگاه دست به جنبش و قیام مى زند. و نیز نشانگر این است که او رهبرى سیاسى غربى ها و یهودیان را بر عهده دارد و با حضرت مهدى (علیه السلام ) که دشمن روم یعنى غربیهاست به نبرد مى پردازد و با ترکان یا هواداران ترکها که بنظر ما روسها هستند وارد جنگ مى شود. و سفیانى پایتخت خود را در حوادث زمان ظهور و در پیشاپیش لشکرکشى حضرت مهدى (علیه السلام ) از دمشق به رمله فلسطین منتقل مى سازد همانجائى که طبق روایت ، شورشیان رومى در آنجا فرود مى آیند.
بلکه به طوریکه پیداست ، بعنوان خط مقدم دفاعى بنفع یهودیان و رومى ها وارد پیکار با حضرت مهدى (علیه السلام ) مى شود و روایات ، بطوریکه خواهید دانست درباره شکست او که به شکست یهودیان منتهى خواهد شد سخن مى گوید.
همچنین دلیل دیگر برگرایش وى به غربى ها این است که پس از شکست و کشته شدن او باقیمانده نیروهایش به سوى غرب مى گریزند، آنگاه یاران امام مهدى (علیه السلام ) آنها را بازگردانده و بقتل مى رسانند.
از ابن خلیل ازدى ، روایت شده است که گفت : از ابوجعفر (امام باقر) (علیه السلام ) شنیدم که درباره این آیه شریفه ((وقتى آنان خشم و عذاب ما را احساس کنند از آن دیار مى گریزند فرار نکنید و باز گردید به سوى آنچه اسراف مى کردید و خانه هایتان . شاید از شما سئوال شود.)) فرمود:
((وقتى قائم قیام کند و سپاهى بسوى بنى امیه به شام گسیل دارد آنان به سوى روم (غرب ) بگریزند رومیان به آنها گویند ما شما را در سرزمین خود راه ندهیم مگر اینکه به آئین مسیحیت درآئید، آنگاه صلیب به گردن خود آویزند و رومیان آنان را به سرزمین خود راه دهند وقتى یاران قائم (علیه السلام ) به قصد نبرد با رومیان ، رویاروى آنان فرود آیند، رومیان از آنها درخواست امان و صلح کنند اما یاران قائم مى گویند: امان نمى دهیم تا آنکه افرادى را که از ما نزد شماست به ما برگردانید سپس رومیان آنها را به یاران قائم (علیه السلام ) باز مى گردانند و این است معنى فرموده خداوند: ((فرار نکنید و بازگردید به سوى آنچه اسراف مى کردید و خانه هایتان شاید مورد سئوال واقع شوید)) سپس فرمود: او از آنها درباره گنجها سئوال مى کند. در حالیکه او بهتر از هر کس از آنها آگاه است آنها مى گویند واى برما که سخت ستمکار بودیم پیوسته این گفتار: حسرت آمیز برزبانشان بود تا آن که ما همه را طعمه شمشیر مرگ و هلاکت ساختیم .)) (126)
و معنى این جمله که ((هنگامیکه یاران قائم رویاروى آنان قرار مى گیرند، آنها امان مى طلبند)) این است که یاران حضرت ، انبوه نیروهاى خود را در مقابل رومیان گسیل داشته و آنان را تهدید مى کنند و مراد از بنى امیه در این روایت یاران سفیانى است که در دیگر روایات نیز بدان تصریح شده است . بنظر مى رسد که آنها مشاوران و فرماندهان سپاه اویند که داراى موقعیت سیاسى عمده اى مى باشند از این رو ماجراى آنان تا بدانجا کشیده مى شود که ، حضرت مهدى (علیه السلام ) و یارانش رومیان را، در صورت تسلیم نکردن این افراد، تهدید به کارزار مى نمایند.
تلاش سفیانى براى مذهبى جلوه دادن جنبش خود
برگرفته از کتاب : عصر ظهور
با توجه به گسترش آئین اسلام و عظمت یافتن آن تا ظهور حضرت مهدى (علیه السلام ) و با توجه به اینکه جنبش سفیانى در برابر یاوران درفش هاى سیاه و گسترش اسلام ، در حقیقت یک طرح غربى یهودى است ، پژوهشگرى که روایات مربوط به سفیانى را بررسى نماید، دلیلها و نشانه هاى تلاش وى را براین معنى مى یابد از جمله آن خبرها عبارتى است که در نسخه خطى ابن حماد ص 75 آمده است که ((سفیانى در: اثر عبادت بسیار زردرنگ بنظر مى رسد)) از این عبارت چنین برمى آید که او خود را به ظاهر متدین نشان مى دهد و البته این حالت طبق روایت دیگرى تنها در آغاز امر او دیده مى شود.
گاهى به جمع بین حالت تدین و نصرانى بودن او در حالیکه صلیب به گردن دارد و از سرزمین غرب مى آید، اشکال مى شود، ولى ما آنچه را که از حالتهاى سیاستمداران مزدور غرب سراغ داریم اشکال را برطرف مى سازد، حتى برخى از آنها به گونه اى با مسیحیان زندگى مى کنند که نمى توان بین آنها فرق گذارد، آنچنان به آنان نزدیک مى گردند که صلیب زرین به ساعت و یا به گردن خود مى آویزند و به هنگام انجام مراسم در کلیساهاى آنها حضور مى یابند.. تا آینکه او را به جهت تظاهر به نماز و دیانت ، فرمانرواى مسلمانان گردانند تا مسلمانان را با این ترفند که وى از خود آنهاست فریب دهد، بلکه عبارت روایت قبل که ((اهل فضل و دانش را مى کشد و نابود مى سازد و براى نیل به مقاصد خود، از آنها یارى مى خواهد و هر کس سر باز زند او را به قتل مى رساند)) (127) حاکى از این است که وى به شدت خواستار این است که به جنبش و حکومت خود رنگ اسلامى و شرعى بدهد.
از این رو علماء را بر آن امر وارد مى سازد و شاید کلمه ((آنان را نابود مى سازد)) بجاى کلمه ((آنان را مى آزماید)) اشتباه ذکر شده باشد.
کینه سفیانى نسبت به اهل بیت و شیعیان
برگرفته از کتاب : عصر ظهور
کینه توزى ، از بارزترین ویژگیهاى سفیانى است که روایات مربوط به او از آن یاد مى کند بلکه از آن روایات چنین برمى آید که نقش سیاسى او ایجاد فتنه مذهبى در میان مسلمانان و تحریک تسنن علیه شیعیان تحت شعار یارى اهل سنت است ... در حالیکه وى هوادار زمامداران کفر پیشه غربى و یهودیان و مزدور آنهاست ، از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده است که فرمود:
((ما و اولاد ابوسفیان دو خاندان هستیم که بخاطر خدا با یکدیگر دشمنى داریم .. ما گفتیم خداوند راست گفت و آنها گفتند خداوند دروغ گفت ... ابوسفیان به جنگ پیامبر برخاست و معاویه فرزند ابوسفیان به جنگ على بن ابى طالب رفت و یزید پسر معاویه به نبرد با حسین بن على (علیه السلام ) پرداخت و سفیانى به مصاف حضرت قائم (علیه السلام ) برمى خیزد.)) (128)
همچنین از امام باقر (علیه السلام ) نقل شده است که فرمود:
((گویا من سفیانى (یا رفیق او) را مى بینم که در زمینهاى سرسبز شما در کوفه اقامت گزیده و منادى اوندا مى دهد، هر کس سر یک تن از شیعیان على را بیاورد هزار درهم پاداش اوست ، در این هنگام همسایه بر همسایه حمله برده و مى گوید این شخص از آنهاست ، گردن او را مى زند و هزار درهم جایزه مى گیرد، آگاه باشید که در آن روز، فرمانروائى شما بدست حرامزادگان خواهد بود ... و گویا هم اینک ((شخص نقابدار)) را مى بینم . پرسیدم : شخص نقابدار کیست ؟ فرمود: مردى است از شما که به خواسته شما سخن مى گوید، نقاب مى پوشد، شما را گرد آورده و مى شناسد اما شما او را نمى شناسید و مردان شما را یکایک با عیب جوئى بدنام مى کند، آگاه باشید که او جز زنازاده اى نیست .)) (129)
البته ما در لبنان ، نمونه هایى از این نقابدارها را که از مزدوران یهود و فالانژها و دیگران هستند دیده ایم که باهم به مناطق تحت نفوذ مسلمانان وارد شده و در حالیکه چهره هاى سیاه خود را زیر ماسکهاى سیاه رنگ یا رنگهاى دیگر مخفى ساخته اند مؤ منان را شناسائى و به همدستان خود معرفى مى کنند و آنها مسلمانان انقلابى را محاصره و دستگیر و زندانى مى کنند و یا به قتل مى رسانند و سفیانى از دست آموزان این دشمنان است و نقابداران وى از نوع نقابداران این گروه هستند.
روایت دیگرى نیز وجود دارد که مى گوید:
((سواران سفیانى به جستجوى اهل خراسان مى آیند و شیعیان آل پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم را در کوفه مى کشند، آنگاه اهل خراسان در جستجوى حضرت مهدى (علیه السلام ) بیرون مى آیند.))
و ما سیاست سفیانى را در سرزمین شام ، با شیعیان در روایت مربوط به آغاز جنبش وى از ((وادى یابس )) (دره خشک ) بیان خواهیم کرد.
جنبش سفیانى
برگرفته از کتاب : عصر ظهور
سفیانى از شخصیتهاى بارز در نهضت حضرت مهدى (علیه السلام ) است . او دشمن سرسخت و رویاروى آن حضرت مى باشد، هر چند که امام (علیه السلام ) در حقیقت با نیروهاى کافرى که از سفیانى پشتیبانى مى کنند ربروست ، چنانکه آشنا خواهید شد.
روایات تصریح کرده است که خروج سفیانى از وعده هاى حتمى خداوند است ، از امام زین العابدین (علیه السلام ) روایت شده است که فرمود:
((امر قائم از سوى خداوند حتمى است و امر سفیانى نیز از جانب خداوند قطعى مى باشد و قائم ظهور نمى کند مگر پس از آمدن سفیانى )) (114)
روایات مربوط به سفیانى متواتر اجمالى است (115) و پاره اى از آنها متواتر لفظى است (116) و اینک ما شمه اى از چگونگى شخصیت و جنبش او را ذکر کرده سپس به ارائه اخبار آن بطور پیوسته ، آنطور که روایات نقل کرده اند مى پردازیم .
بیوگرافى سفیانى
برگرفته از کتاب : عصر ظهور
بین دانشمندان اسلامى اتفاق نظر است که وجه تسمیه او به سفیانى به خاطر نسبت داشتن با ابوسفیان است ، چرا که وى از تبار ابوسفیان بشمار مى آید، همانگونه که فرزند زن جگرخوار نیز مى باشد به علت نسبت وى با جده اش هند زن ابوسفیان که در جنگ احد وقتى حمزه سیدالشهداء به شهادت رسید هند کوشید تا جگر حمزه را از فرط کینه بدندان بکشد.
از امیرمؤ منان على (علیه السلام ) نقل شده است که فرمود:
((فرزند هند جگرخوار از وادى یابس (دره خشک ) خروج مى کند. او مردى است چهارشانه و بدقیافه ، داراى سرى بزرگ ، بر صورت او اثر آبله پیداست وقتى او را مى بینى پندارى که یک چشم دارد، نامش عثمان و پدرش عیینه (عنبسه نسخه بدل ) او از فرزندان ابوسفیان است وارد سرزمین قرار و معین (با آرامش و آبى گوارا) مى شود و بر بالاى منبر آنجا قرار مى گیرد.)) (117)
میان شیعه معروف است که او از اولاد عنبسه پسر ابوسفیان است و شاید از این رو آن را عیینه دانسته اند که کلمه عیینه در روایت با عنبسه اشتباه شده است . و در روایتى دیگر که شیخ طوسى آن را روایت کرده است وى را از فرزندان عتبه پسر ابوسفیان یاد مى کند. (118) و فرزندان ابوسفیان پنج نفرند: عتبه ، معاویه ، یزید، عنبسه و حنظله .
ولى در یکى از نامه هاى امیرمؤ منان (علیه السلام ) به معاویه ، بطور صریح آمده است که سفیانى از فرزندان معاویه است .
((اى معاویه ، مردى از فرزندان تو، بدخوى و ملعون و سبک مغز و ستمکار و واژگون دل و سختگیر و عصبانى است . خداوند رحمت و مهر را از قلب او برده است دائى هاى او همچون سگ خون آشام اند. گوئیا من ، هم اینک او را مى بینم اگر مى خواستم او را نام مى بردم و توصیف مى کردم که او پسرى چند ساله است ، لشکرى به سوى مدینه گسیل مى دارد. آنها وارد مدینه مى شوند و بیش از اندازه دست به کشتار و فحشاء مى زنند در این حال مردى پاک و پرهیزکار از آنها فرار مى کند، کسى که زمین را از عدل و داد سرشار خواهد ساخت همانگونه که از ظلم و ستم لبریز شده است و من نام او را مى دانم و مى دانم که در آن روز چند سال دارد و نشانه اش چیست .))
از امام باقر (علیه السلام ) نقل شده است که فرمود:
((او از فرزندان خالد پسر یزید پسر ابوسفیان است )) (119)
و ممکن است جدش عنبسه یا عتبه یا عیینه یا یزید از نسل معاویه پسر ابوسفیان باشد که در این صورت اشتباه ، برطرف مى شود.
و مشهور نزد علماى سنت این است که نام وى عبدالله است و در نسخه خطى ابن حماد ص 74 نامش عبدالله پسر یزید است و نیز در روایتى از منابع ما نام او عبدالله آمده است (120) ولى همچنانکه گفتیم ، مشهور این است که نام او عثمان است .
شب معراج و نشانه هاى ظهور
در حدیث مبارکى که ابن عباس از زبان پر نور آورنده اسلام حضرت محمد بن عبد الله (ص ) نقل کرده به نشانه هایى در رابطه با قیام جهانى حضرت صاحب الامر(ع ) تصریح شده است که به نظر خوانندگان عزیز مى رسد:
ابن عباس مى گوید: در شب معراج مطالبى به رسول اکرم (ص ) وحى شد که باید به وجود مقدس حضرت امیر المؤ منین (ع ) خبر داده شود و نیز به ائمه بعد از آن حضرت . بعد فرمودند که خداوند براى آخرین آنها نشانه هایى بیان فرمودند:
1 - عیسى بن مریم پشت سر آن بزرگوار نماز مى خواند .
2 - زمین را پر از عدل و داد مى کند چنانچه پر از ظلم و جور شده باشد .
3 - بندگان را به وسیله او (امام عصر) از هلاکت نجات مى دهم .
4 - گمراهان را به وسیله او هدایت مى کنم .
5 - نابینایان و بیماران را به وسیله او شفا مى دهم .
عرض کردم خداوندا! آن کى خواهد شد؟ خطاب رسید:
6 - هرگاه علم از میان برداشته شود و جهل و نادانى به جاى آن نشیند .
قرائت قرآن زیاد اما به آن کم شود .
7 - قتل و کشتار زیاد شود .
8 - فقها و هدایت کنندگان واقعى کم شوند (اشاره است به وجود علماى ربانى ) .
9 - علماى فاسق (بى عمل ) و خیانتکار زیاد شوند (آنان که دین را به فکر خود معنى مى کنند) .
10 - شعرا زیاد شوند .
11 - امت شما قبرستانها را مساجد قرار دهند .
12 - قرآنها را زینت کنند .
13 - مساجد را مجلل بسازند .
14 - جور و فساد زیاد شود .
15 - منکرات ظاهر شود .
16 - امت شما امر به منکر کنند .
17 - پیروان شما نهى از معروف کنند .
18 - مردها به مردها اکتفا کنند (لواط) .
19 - زنان به زنان قناعت کنند (مساحقه ) .
20 - زمامداران کافر شوند .
21 - دوستان حکمرانان گنهکار باشند .
22 - یاوران آنها ستمگران باشند .
23 - صاحبان راءى و نظر از آنان فاسقان باشند .
24 - سه خسوف در دنیا واقع شود: یکى خسوف در مشرق ، خسوف دیگر در مغرب و خسوف سوم در جزیره العرب .
25 - خراب شدن بصره به دست یکى از ذرارى تو (سید) که زنگیها دنبالش را بگیرند.
26 - قیام مردى از اولاد امام حسین (ع ) .
27 - ظهور دجال و قیامش از سجستان .
28 - خروج سفیانى .
بر گرفته از کتاب نشانه های ظهور
متن عربی حدیث هم موجود است اگر خواستید انرا هم میگذارم
سیمای حضرت مهدی
پیامبر اکرم (ص ) :
مهدی از منست, پیشانی باز و نورانی وبینی کشیده و باریک دارد .
رسول اکرم (ص) سیمای درخشان ان حضرت را به هنگام قیام پیروز مندانه اش را چنین ترسیم میکند
دیدگان مبارکش سرمه کشیده، محاسنش پر مو و بر گونه ی راست او خالی جذاب است
گویی مردی است از« شنوءه » و بر دوش او دو عبا است از « قطوان »
شنوءه منطقه ایست در یمن که قبیله ی ازد به انها منسوب است. مردان این منطقه در زیبایی ضرب المثل اند و قطوان نام محلی در کوفه و محل دیگری در سمرقند است .
امیرمومنان علی (ع) می فرمایند :
مهدی دیدگانی مشکی ، موهایی پرپشت ، چهره ای چون ماه تابان ، پیشانی باز و درخشان ، خالی بر گونه ی راست و نشانی ( چون مهر نبوت در میان دو کتف ) دارد .
شکمی چاق ، اندامی متناسب ، دندانهایی شفاف و شانه هایی پهن دارد .
چهره ای زیبا و موهایی جاذب دارد که بر شانه هایش فرو ریخته و درخشندگی چهره اش بر مشکی محاسن شریفش غلبه می کند .
امام صادق (ع) می فرمایند :
صورتی زیبا ،گندمگون و چهره ای گلگون
ابروهایی کشیده ، صورتی نیکو ، دیدگانی مشکی ، بینی باریک . نیکو خمیده و پیشانی باز و درخشان
السلام عیک یا صاحب الزمان
وقتی بهار با سپیدی شکوفههایش از دریچهی چشمانم سرک میکشد،
موج اشکی فرو خفته، از درون سینهی تنگم به دیوارهی دل میکوبد و تو را میجوید.
بهار زیباست، لطیف و دوست داشتنی است،
اما بیتو ای زیباترین! ای لطیفترین! ای بهار جان و ای طراوت بهاران!
هیچ زیبایی، دلم را بر نمیانگیزد؛ که دل در فراق تو سوخته دارم و نگاه در راه تو دوخته.
ای بهاریترین فصلها! ای سبزترین بهاران!
دور از نگاه مهربان تو، دور از عنایت رحیمانهی تو و دور از سرانگشت لطف تو، خزانیم و سرد، خشکیم و عطشناک. فراق تو برف سپید کهولت بر چهرهمان مینشاند.
بیا که با تو بهاری شویم، بروییم و بیدار گردیم؛ که روییدن، تنها به زلال عشق تو معنا مییابد و باقی روییدنها، ماندن است و پژمردن.
العجل العجل العجل
یا مولای یا صاحب الزمان
1- توجّه امام مهدى(علیه السلام) به شیعیان خویش
«إِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَ لا ناسینَ لِذِکْرِکُمْ، وَ لَوْ لا ذلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللاَّْواهُ، وَ اصْطَلَمَکُمُ الاَْعْداءُ. فَاتَّقُوا اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ وَ ظاهِرُونا.»:
ما در رعایت حال شما کوتاهى نمى کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ایم ، که اگر جز این بود گرفتارى ها به شما روى مى آورد و دشمنان، شما را ریشه کن مى کردند. از خدا بترسید و ما را پشتیبانى کنید.
2- عمل صالح و تقرّب به اهل بیت(علیهم السلام)
«فَلْیَعْمَلْ کُلُّ امْرِء مِنْکُمْ بِما یُقَرَّبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنا، وَلْیَتَجَنَّبْ ما یُدْنیهِ مِنْ کَراهِیَّتِنا وَ سَخَطِنا، فَإِنَّ امْرَأً یَبْغَتُهُ فُجْأَةً حینَ لا تَنْفَعُهُ تَوْبَةٌ، وَ لا یُنْجیهِ مِنْ عِقابِنا نَدَمٌ عَلى حَوْبَة.»:
هر یک از شما باید به آنچه که او را به دوستى ما نزدیک مى سازد، عمل کند و از آنچه که خوشایند ما نبوده و خشم ما در آن است، دورى گزیند، زیرا خداوند به طور ناگهانى انسان را مى گیرد، در وقتى که توبه برایش سودى ندارد و پشیمانى او را از کیفر ما به خاطر گناهش نجات نمى دهد.
?- تسلیم در مقابل دستورهاى اهل بیت(علیهم السلام)
«فَاتَّقُوا اللّهَ، وَ سَلِّمُوا لَنا، وَ رُدُّو الاَْمْرَ إِلَیْنا، فَعَلَیْنَا الاِْصْدارُ، کَما کانَ مِنَّا الاِْیرادُ، وَ لا تَحاوَلُوا کَشْفَ ما غُطِّىَ عَنْکُمْ، وَ اجْعَلُوا قَصْدَکُمْ إِلَیْنا بِالْمَوَدَّةِ عَلَى السُّنَّةِ الْواضِحَةِ.»:
از خدا بترسید و تسلیم ما شوید و کارها را به ما واگذارید، بر ماست که شما را از سرچشمه، سیراب برگردانیم، چنان که بردن شما به سرچشمه از ما بود، در پى کشف آنچه از شما پوشیده شده نروید. مقصد خود را با دوستى ما بر اساس راهى که روشن است به طرف ما قرار دهید.
?- تحقّق حتمى حقّ
«أَبَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لِلْحَقِّ إِلاّ إِتْمامًا وَ لِلْباطِلِ إِلاّ زَهُوقًا، وَ هُوَ شاهِدٌ عَلَىَّ بِما أَذْکُرُهُ.»:
خداوند مقدّر فرموده است که حقّ به مرحله نهایى و کمال خود برسد و باطل از بین رود، و او بر آنچه بیان نمودم گواه است.
?- خلقت هدفدار و هدایت پایدار
«إِنَّ اللّهَ تَعالى لَمْ یَخْلُقِ الْخَلْقَ عَبَثًا وَ لا أَهْمَلَهُمْ سُدًى بَلْ خَلَقَهُمْ بِقُدْرَتِهِ وَ جَعَلَ لَهُمْ أَسْماعًا وَ أَبْصارًا وَ قُلُوبًا وَ أَلْبابًا ثُمَّ بَعَثَ إِلَیْهِمُ النَّبِیّینَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ، یَأْمُرُونَهُمْ بِطاعَتِهِ وَ یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ مَعْصِیَتِهِ وَ یُعَرِّفُونَهُمْ ما جَهِلُوهُ مِنْ أَمْرِ خالِقِهِمْ وَ دینِهِمْ وَ أَنـْزَلَ عَلَیْهِمْ کِتابًا، وَ بَعَثَ إِلَیْهِمْ مَلائِکَةً یَأْتینَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَنْ بَعَثَهُمْ إِلَیْهِمْ بِالْفَضْلِ الَّذى جَعَلَهُ لَهُمْ عَلَیْهِمْ.»:
خداوند متعال، خلق را بیهوده نیافریده و آنان را مهمل نگذاشته است، بلکه آنان را به قدرتش آفریده و براى آنها گوش و چشم و دل و عقل قرار داده، آن گاه پیامبران را که مژده دهنده و ترساننده هستند به سویشان برانگیخت تا به طاعتش دستور دهند و از نافرمانى اش جلوگیرى فرمایند و آنچه را از امر خداوند و دینشان نمى دانند به آنها بفهمانند و بر آنان کتاب فرستاد و به سویشان فرشتگان برانگیخت تا آنها میان خدا و پیامبران ـ به واسطه تفضّلى که بر ایشان روا داشته ـ واسطه باشند.
چقدر منتظریم ؟!
آیا این بیانصافی نیست که امام زمانمان بیش از 1170 سال منتظر ما باشد و ما به عنوان یک شیعه یک سال، یا چند ماه و یا حتی چند لحظه منتظر او نباشیم؟
او با محبتی غیرقابل وصف، شبها در مناجاتش با خدا از ما یاد کرده و میکند، اما ما یا هرگز از او یادی نمیکنیم و یا همواره به فکر حوائج شخصی خودمان هستیم.
در واقع ما خیلی بیانصافیم، چرا که عامل اصلی غیبت آقا ماییم و در عین حال فکر میکنیم هیچ تقصیری در غیبت آقا نداریم!
آیا برای جامعه بشری زشت نیست که خداوند نجات دهنده آنها را، یازده قرن قبل برای هدایت آنان انتخاب کند و حتی آن بزرگوار به مردم بفرماید: اگر به طور یکپارچه مرا بخوانید هرگز از دیدار من محروم نخواهید شد، ولی هیچ کس ندای او را پاسخ نداده و همه او را به نسلهای آینده حواله بدهد و بگویند حالا که امام زمان (عج) ظهور نخواهد کرد!
اگر کوفیان 25 سال امیرالمومنین (ع) را خانه نشین کردند، ما با این تفکر غلط که هنوز خیلی به ظهور آقا مانده، امام زمانمان را حدود 1172 سال، خانهنشین کردهایم. اگر جد غریبش در صحرای کربلا چند مرتبه ندای « هل من ناصر ینصرنی » را سر داد و به شهادت رسید، اما امام عصر (عج) هزاران مرتبه این ندا را به گوش ما رساندهاند.
براستی چند نفر از ما عملا به این ندا پاسخ دادهایم ؟
چند درصد از وقت ما متعلق به آقاست؟
چقدر مهدی فاطمه (علیهما السلام) را شناخته و چند نفر را با او آشنا کردهایم؟
چقدر در مظلومیت، تنهایی و مهجوریت او مقصریم؟
مهدی فاطمه هم منتظر است!
گفتم شبی به مهدی، (عج) از تو نگاه خواهم گفتا که من هم از تو، ترک گناه خواهم
با تشکر از :
www.gole-entezar.blogfa .com